ماجرای كفش قرمز   « كردیا»

گزارش جام جم از عکس کفش و عروسک هایی که در صحنه سانحه هوایی خبرساز شد

ماجرای كفش قرمز « كردیا»

لنگه كفش قرمز دختركی در محل سقوط هواپیما سوژه عكاسان شده بود و در فضای مجازی دست به دست می‌چرخید. داستان تلخ لنگه كفش كوچك ناگفته پیدا بود و این قصه بی‌كلام، شاید یكی از دردناك‌ترین قصه‌های این سقوط بود. از مسافر كوچك هواپیما كه حالا آسمانی شده بود، به جز این لنگه كفش چند عروسك هم به جا مانده بود كه آنها هم از قافله عكس‌های سانحه هوایی جا نمانده بودند.
به گزارش خبرنگار جام‌جم؛ در این عمر اندكی كه كردیا مولانی از خدا گرفت، این دومین بار بود كه به ایران می‌آمد. زاده كشور كانادا بود، اما یك‌سال قبل زمانی كه تنها شش ماه داشت برای اولین بار به ایران آمد تا پدربزرگ و مادربزرگ و بقیه اقوامش او را ببینند و دیدار محدود نشود به قاب لپ‌تاپ و تصویرهای مجازی. دلشان می‌خواست كردیا را از نزدیك ببینند و او را در آغوش بكشند.
این روزها خانواده مولانی و ارسلانی، مثل خانواده همه قربانیان سانحه هوایی در عزای عزیزشان حال خوشی ندارند. همین چهارشنبه گذشته بود كه پیكر هیوا مولانی و همسر و فرزندش در شهر مهاباد به خاك سپرده شد.
پسرعموی هیوا، فرهاد مولانی در مورد حال و روز این روزهای خانه پدری هیوا گفت: «خانه پدری هیوا در مهاباد؛ در شوك و ناباوری از دست دادن او و زن و بچه‌اش روزهای خیلی تلخ و سیاهی را می‌گذراند. همه اعضای خانواده بی‌تاب هستند و بعد از خاكسپاری هنوز هم خانه‌شان مملو از افرادی است كه برای تسلیت به خانه آنها می‌آیند.»
همین دو هفته قبل بود كه همین خانه غرق در سرور و شادمانی برای عروسی برادر كوچك‌تر هیوا بود. اصلا برای همین عروسی هم بود كه هیوا و همسر و فرزندش راهی ایران شده بودند.
شهریار مولانی، برادر بزرگ‌تر هیوا در توضیح سفر آخر برادرش به ایران به خبرنگار جام‌جم گفت: «هفت سالی می‌شد كه هیوا برای كار، دست همسرش را گرفت و با هم به كانادا رفتند. هیوا فوق‌لیسانس مهندسی برق و الكترونیك خود را از دانشگاه تبریز گرفته بود و اوین ارسلانی، همسر برادرم در مهاباد كارمند بانك بود. وقتی با هم ازدواج كردند تصمیم گرفتند برای ادامه تحصیل و كار به كانادا بروند. خانواده اوین ساكن كانادا بودند. برای همین كارهای مهاجرت را انجام دادند و در كانادا شركت تاسیس كردند و در كارشان پیشرفت خوبی كرده بودند. در این مدت گاهی هم برای سر زدن به خانواده به مهاباد می‌آمدند و آخرین بار برای شركت در جشن عروسی برادر كوچك‌ترم شهرام به مهاباد آمدند.»
حدود 20 روز قبل از سانحه هوایی بود كه هیوا و اوین و كردیا راهی ایران شدند. می‌خواستند چند روزی قبل از عروسی ایران باشند تا خریدهای لازم را انجام دهند و برای جشن آماده شوند. شهریار مولانی در ادامه گفت: «وقتی به ایران رسیدند، اوین تصمیم داشت مقداری خرید انجام دهد. به همسرم گفت كه كردیا كفش لازم دارد. با هم به بازار مهاباد رفتند و برای كردیا یك جفت كفش قرمز خریدند. كردیا كفش را در عروسی عمویش پوشید.
همان كفشی كه در محل سقوط هواپیما جا مانده بود و وقتی ما عكس آن را در فضای مجازی دیدیم،كفش دختر 18 ماهه برادرمان را شناختیم.»
شهریار مولانی در ادامه گفت: «درخواست داده‌ایم كه كفش و وسایل دیگر باقیمانده از برادرمان را به ما بدهند و قرار است كفش كردیا و بقیه وسایل را پس بگیریم. حالا دیگر برادری نداریم كه چشم به راهش باشیم، اما می‌خواهیم این كفش را یادگاری نگه داریم.»
یكی از دوستان خانواده مولانی هیوا و همسر و فرزندش را برای برگشت به كانادا به فرودگاه رسانده بود. وقتی خیالش راحت شد كه سوار هواپیما شدند، سوار ماشین شد و در راه برگشت، یكدفعه متوجه شد كه هواپیما سقوط كرده است.
فرهاد مولانی، در مورد بقیه وسایل به جا مانده از كردیا گفت: «به‌جز لنگه كفش قرمز كردیا، عروسك و چند اسباب ‌بازی او هم در محل سقوط هواپیما به جا مانده بود. هیوا دو برادر و دو خواهر دارد كه بعد از عروسی برادر كوچكشان، ناگهان در غم از دست دادن برادر دیگرشان فرو رفتند. وقتی عكس‌های كفش و عروسك كردیا منتشر شد، خانواده هیوا حال خیلی بدی داشتند.»
انگار دیدن عكس لنگه كفش قرمز و عروسك كردیا، دل خانواده‌اش را بیشتر از قبل به درد می‌آورد. دیدن عكس كفشی كه دخترك دوستش داشت و دلش نمی‌خواست از پایش در بیاورد و حتی در هواپیما هم آن را از خود جدا نكرده بود.