مظفر در نقش ناصر

مظفر در نقش ناصر


  انجام دادن بعضی کارها خیلی طبیعی و عادی است. مثلا نفس کشیدن. بعید است کسی یادش برود نفس بکشد یا اشتباه نفس بکشد و خودش را خفه کند. بعضی کارها هم بعد از مدتی شبیه نفس کشیدن می شود و مغز خود به خود دستور می دهد و تو آن را انجام می دهی. مثل رانندگی. در روزهای اول همه ما تمام تمرکزمان روی دنده و کلاچ بود حالا اما بعد چند سال همه چیز خود به خود صورت می گیرد و دقت مان پایین می آید و از نظر هر کس، بهترین راننده جهان اوست و شوماخر قبلا شاگردش بوده است. برای همین است که یک هو می پیچیم توی فرعی و حواس مان نیست که باید 100 متر قبل از پیچیدن، راهنما زد و سرعت را کم کرد و آینه بغل را نگاه کرد و بعد با یک ایست کوتاه بپیچیم توی فرعی. کار روزنامه‌نگاری هم بعد از مدتی همین طور می شود و این دقیقا همان جایی است که باید ترسید از اشتباهاتی که ممکن است رخ دهد. مثل اتفاق دیروز در صفحه یک روزنامه جام جم که عکس مظفرالدین شاه را به جای ناصرالدین شاه کار کردیم و دست کم 5 نفر آن را قبل از چاپ دیدند اما هیچ کس متوجه این اشتباه بزرگ نشد. حالا باز بخت با ما یار بود که اشتباه بدتری نکردیم و خاندان قاجار هم دستشان از دنیا کوتاه است و نمی توانند شکایت کنند وگرنه معلوم نبود الان چه اتفاقی افتاده بود. هر چه هست مسؤولیت این اشتباه با من است و ضمن عذرخواهی از ناصرالدین شاه و تاریخ دوستان و مخاطبان، امیدوارم دیگر شاهد چنین اشتباهاتی نباشیم و خیالمان از خودمان راحت نباشد و حواسمان باشد یک هو وسط اتوبان نپیچیم توی فرعی.