خبر

خبر

مجتبی امینی، دبیر جشنواره بین‌المللی فیلم‌فجر شد
محمد خزاعی، معاون وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس سازمان سینمایی کشور طی حکمی ‌مجتبی امینی‌ را به سمت دبیر چهل‌و‌یکمین دوره جشنواره بین‌المللی فیلم‌فجر منصوب کرد.
امینی پیش از این معاونت فرهنگی سازمان فرهنگی‌-هنری شهرداری تهران، مدیرعامل موسسه فرهنگی‌-هنری شهید آوینی، دبیری سه دوره جشنواره فیلم‌کوتاه سما، دبیر دو دوره جشنواره چهل‌چراغ، تهیه‌کننده، مجری‌طرح و مدیر‌تولید بیش از 20فیلم سینمایی بوده است.

در لاذقیه چه گذشت؟
اگر به خواندن کتاب‌هایی در حوزه خاطره‌نویسی علاقه دارید، پیشنهاد امروز ما می‌تواند برایتان جذاب باشد؛ کتابی که به بازگویی خاطرات جانباز قطع نخاع مدافع حرم امیرحسین حاج‌نصیری، فرمانده تیپ هجومی سید‌الشهدا (ع) اختصاص دارد و خاطرات جذاب و دست‌اولی از مقاومت در برابر نیروهای تکفیری در حلب، خان‌طومان و لاذقیه را در خود دارد.
چاپ دوم این کتاب یعنی «هوای این روزهای من» که رقیه کریمی آن را نوشته و انتشارات شهید کاظمی منتشرش کرده‌، به‌تازگی وارد بازار نشر شده است.امیرحسین حاج‌نصیری که از دل حوادث داغ و درگیری‌های جبهه مقاومت با دشمن برگشته‌، سعی کرده است با روایت و ثبت خاطراتش کاری کند که خاطرات این قسمت از مقاومت به فراموشی سپرده نشود.
این کتاب تنها خاطرات امیرحسین حاج‌نصیری نیست. این فرمانده بازمانده، دست دوستان دیگر را هم گرفته است و خاطرات آنها را نیز با خودش به این کتاب آورده است.
 در برشی از کتاب می‌خوانیم:«پشت بیسیم گفتم: زمینگیر شدیم حاجی. یک لحظه سکوت کرد حاج‌ایوب. می‌دانست این‌که دشمن دیده باشد ما را یعنی چه؛ آن هم در دژی محکم مثل جب‌الاحمر. گفتم: بچه‌ها کپ کردند حاجی. چکار کنم؟ خودش را خونسرد نشان می‌داد حاج‌ایوب و مگر می‌شد خونسرد بود حالا که نیروهایش افتاده بودند در لانه افعی و شاید برای آخرین‌بار صدایشان را می‌شنید. زد به خنده و شوخی. شاید نگران بود که این آخرین مکالمه باشد. شاید دلش می‌خواست داد بزند و بگوید: چرا رفتید؟ فقط با خنده گفت: نبینم کسی اسماعیل منو زمینگیر کرده باشه. تو یک گوش شکسته‌ات رو نشون بدی همه‌شون رو حریفی. بعد آرام وضعیت را پرسید. گفتم: تا چند دقیقه قبل قیامت بود. الان دیگه خبری نیست. آروم شده. حاج‌ایوب گفت: پس دارن میان سراغتون. هر‌جوری شده بچه‌ها رو راه بنداز. حتی به زور. دارن میان سرتون رو گوش تا گوش ببرند. وقت زیادی نبود. چشم بچه‌ها توی چشم‌های من بود و مچاله شده بودند پشت سنگ. حالا درد عربی حرف زدن هم اضافه شده بود. چطور باید حرکت‌شان می‌دادم؟ قفل کرده بودند بچه‌ها. دشمن هم داشت می‌کشید بالا از ارتفاعات و وقتی نمانده بود دیگر. هرچه به ذهنم رسید گفتم: «عدو فی طریق … کلنا ذبح» این را گفتم و با انگشت اشاره زیر گلویم را نشان دادم.»
 این‌کتاب با ۴۷۰ صفحه کمک فراوانی به شناخت دقیق و تفصیلی از مجاهدت‌های رزمندگان مدافع حرم در استان لاذقیه و حلب می‌کند. چاپ نخست این کتاب در سال 99 منتشر شد و با استقبالی که از آن شده است، اینک شاهد انتشار چاپ دوم آن هستیم.اگر به خواندن این کتاب علاقه دارید هم می‌توانید از طریق سایت رسمی انتشارات شهید کاظمی nashreshahidkazemi.ir و همچنین از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه  ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ اقدام کنید.