آیا جامعه ایرانی، خودش را باور ندارد؟
فراگیری ویروس خودتحقیری
اغراق نیست بگوییم تا همین چند ماه پیش یکی از پربازدیدترین خبرهای روزانه، پیگیری آمار تعداد مبتلایان و قربانیان کرونا بود. در شمایلی آخرالزمانی مردم هر روز منتظر بودند سخنگوی وزارتبهداشت پشت تریبون خود قرار بگیرد و از تعداد خانوادههایی بگوید که سوگوار شدهاند اما این تصویر تلخ روزانه آنقدر دور است که باورمان نمیشود عمرش به چند ماه پیش برسد. حالا یک هفتهای هست که تعداد قربانیان روزانه کرونا به زیر 10 نفر رسیده، مبتلایان کاهش چشمگیری داشتهاند و زندگی روزمره شهروندان آرامآرام دارد به شرایط معمول پیش از کرونا نزدیک میشود. میتوانیم این اتفاق را پای دولت تازه بنویسیم و در کنارش از مدیریت پیشین در کمکاریهای احتمالی انتقاد کنیم، میتوانیم اما یک خداقوت هم به مسؤولان قبلی بگوییم و این اتفاق را از چتر «کار چه کسی بود» بیرون بیاوریم و به نتیجه آن دلخوش باشیم. در بزنگاه اقتصادی کنونی، انتظار نیست از این اتفاق بگوییم اما حداقل میتوانیم از این رویه خوشحال باشیم. آنچه باعث شده نخواهیم به این خشنودی دلببندیم، پدیده عجیبی است به نام «خودتحقیری»؛ ویروسی که البته شواهد نشان میدهد پادزهری ندارد و تنها با یکحمیت جمعی میتوان جلوی انتشار آن را گرفت. اینکه چرا موفقیتهای خودمان را به شوخی و طنز میگذاریم اما از کمبودهای احتمالی و شکافهای موجود، کاخی میسازیم؟ این موضوع تنها در فراگیری کرونا خودش را نشان نمیدهد و ماجرا قابلتعمیم به بسیاری از موارد مختلف دیگر هم میشود. هرچند بیانصافی است با مثالهای نقضی بخواهیم اصل رواج پدیده خودتحقیری را زیر سوال ببریم. به این معنا که حالا میدانیم و ثابت شده که کیفیت خودروهای داخلی، پایینتر از آن است که بتوان به آن افتخار کرد و اساسا تفاخر به چنین محصولی ناشی از نبود عقلانیت است اما تعمیم پراید به صنایع پیشرفته دیگر ایران نه ناشی از ناآگاهی که بهواسطه همان خودتحقیری است. موضوعی که روانشناسان آن را همیشه یک ضعف روانشناختی محسوب میکنند. حالا اما این ویژگی از محدوده یک ویژگی فردی خارج شده و در حال تبدیل به یک اپیدمی اجتماعی است.
میثم اسماعیلی - روزنامه نگار
میثم اسماعیلی - روزنامه نگار