نگاهی به خانه و خانواده ایرانی در مجموعههای تلویزیونی
خانواده ایرانی؛ پل آشتی میان سنت و مدرنیته
جامعه ایران از نگاه تاریخی و اجتماعی، دوران گذار از سنت به مدرنیته را میگذراند. در بسیاری از کشورها گذار از این دوران تند، خشک، خشن و جبری است و گذشته، آداب، سنن، فرهنگ و مناسبات زندگی خانوادگی و اجتماعی را درهم میشکند و به نفع مدرنیته جلو میرود.
در این نوع جوامع که عمدتا به تمدن غرب متصلند از قدرت، قوت، غنای فرهنگ و ادیان و باورهای معنوی و مناسبات خانوادگی و هنر متعالی چندان خبری نیست.
به همین دلیل هم بهسرعت در برابر جبر مدرنیته زانو زدهاند اما در اغلب کشورهای شرقی بهویژه ایران که دارای پیشینه، فرهنگ و اعتقادات دینی و ملی قوی بوده و خانواده در مرکز توجه و کانون تعالی است، این رخداد با وجود جبری بودن، شکل، معنا و محتوای متفاوت ملی و دینی دارد.
سنت و مدرنیته هرکدام دارای مشخصهها و مؤلفههایی است که گرچه گاه با افراط و تفریط همراهند ولی خانوادههای ایرانی برای هر دو بخش در زندگی خود اهمیت و ارزش قائل بوده و کوشیدهاند میان آیینها و سنتها و اعتقادات خود و دستاوردهای مفید و مترقی مدرنیته در زندگی خانوادگی و اجتماعی، همزیستی مسالمتآمیز ایجاد کنند و هر دو را در کنار یکدیگر داشته باشند.
جهان هنر و رسانه و زندگی اجتماعی مردم، آیینه تمامنمای رخدادهای این دو مناسبات تاریخی، اجتماعی و خانوادگی است و از همینرو آثار سینمایی، رادیویی و تلویزیونی هم از این مهم متاثرند. با این همه برخی از این آثار صرفا سنتگرا و بعضی دیگر بیشتر مدرنمحور هستند و کمتر اثری را میتوان دید که در پی نمایش کامل زندگی مردم با این دو سبک و روش که در تمام ارکان اجتماعی نمود دارند، باشد و هرگاه آثاری با این ویژگیها تولید و ارائه شده است مانند مجموعههای «ستایش»، «فاصلهها»، «یاور»، «آنام» و «در چشم باد» که در آنها به مناسبات و برخوردهای نسلها و شیوههای زندگی و تمایلات مردم، اعضای خانواده و جوانان دیروز و امروز توجه شده با استقبال میلیونی مخاطب تلویزیون روبهرو شده است.
جدا از آثار ترجمه یا اقتباس که منشأ اصلی آنها منابع و ادبیات و هنر خارجی است و در قالب نمایش و فیلم و مجموعههای رادیویی و تلویزیونی ساخته و پخش میشود و تعدادشان در رادیو و تئاتر زیاد است، اغلب سریالهای تلویزیونی به سوژهها و موضوعات خانوادگی خود در قالب زندگی مدرن و شبهمدرن و گاه سنتی جان بخشیدهاند.
نکته قابل تامل اینکه تعدادی از این آثار خانوادگی و اجتماعی بهرغم داشتن مضمون اساسی خانه و خانواده که به قاعده باید با مرکزیت خانوادههای ایرانی همراه باشد، به ایرانی، ملی و اسلامی بودن و فرهنگ بزرگ کشور کمتوجه بودهاند؛ به گونهایکه با وجود اسامی شکستهبسته ایرانی مانند کامی، منیژ و... شخصیتها در پوشش، گویش و تزئینات محل کار و زندگی شبهغربی هستند. در این قبیل تولیدات اغلب پدر و مادرها، افرادی با فرهنگ و سنت عقبمانده و جوانها با تیپهای غربی و تخیلات و توهمات مدرنیته تصویر میشوند و در تعدادی از آنها هم پیوسته این جوانها هستند که با قهر و آشتی و درگیری، والدین سنتگرای خود را شکست میدهند. در صورتی که درست و شایسته آن است که هر کدام از اعضای خانواده که تفکر و باور و اعتقادها را نمایندگی میکنند کامل و محترم به تصویر درآیند.
افزون بر این نواقص، نگاه گروهی از سازندگان مدافع سنت یا مدرنیته سریالها سطحی و گذرا و بدون عمق و تحلیل است. به همین دلایل است که ساختههایشان چندان به دل نمینشیند و خانوادهها با شخصیتهای آثارشان همذاتپنداری و همدلی و همراهی نمیکنند؛ چرا که خود، زندگی، اعتقادها، سلیقهها و مشکلاتشان را در آنها نمیبینند. تداوم چنین مسیر و روندی چون بر مبنا و مجرای فرهنگ و زندگی خانوادههای ایرانی و اسلامی و ملی مردم نیست سبب دلزدگی و کماعتنایی بینندگان میشود. نمونههای خوبی مانند سریالهای یاد شده و حتی مجموعههای عاشقانه، خانوادگی، دفاع مقدسی و پلیسی مانند «گاندو» و «حکم رشد» که رخدادهای خود را بر بستر سنتها، اعتقادها و واقعیتهای اجتماعی روز بازآفرینی و بازگو کردهاند، میتوانند نمونههایی برای تداوم تولید آثار مناسب خانوادگی و اجتماعی با مرکزیت خانه و خانواده ایرانی و پل آشتی میان سنت و مدرنیته باشند.
جبار آذین - منتقد و مدرس
به همین دلیل هم بهسرعت در برابر جبر مدرنیته زانو زدهاند اما در اغلب کشورهای شرقی بهویژه ایران که دارای پیشینه، فرهنگ و اعتقادات دینی و ملی قوی بوده و خانواده در مرکز توجه و کانون تعالی است، این رخداد با وجود جبری بودن، شکل، معنا و محتوای متفاوت ملی و دینی دارد.
سنت و مدرنیته هرکدام دارای مشخصهها و مؤلفههایی است که گرچه گاه با افراط و تفریط همراهند ولی خانوادههای ایرانی برای هر دو بخش در زندگی خود اهمیت و ارزش قائل بوده و کوشیدهاند میان آیینها و سنتها و اعتقادات خود و دستاوردهای مفید و مترقی مدرنیته در زندگی خانوادگی و اجتماعی، همزیستی مسالمتآمیز ایجاد کنند و هر دو را در کنار یکدیگر داشته باشند.
جهان هنر و رسانه و زندگی اجتماعی مردم، آیینه تمامنمای رخدادهای این دو مناسبات تاریخی، اجتماعی و خانوادگی است و از همینرو آثار سینمایی، رادیویی و تلویزیونی هم از این مهم متاثرند. با این همه برخی از این آثار صرفا سنتگرا و بعضی دیگر بیشتر مدرنمحور هستند و کمتر اثری را میتوان دید که در پی نمایش کامل زندگی مردم با این دو سبک و روش که در تمام ارکان اجتماعی نمود دارند، باشد و هرگاه آثاری با این ویژگیها تولید و ارائه شده است مانند مجموعههای «ستایش»، «فاصلهها»، «یاور»، «آنام» و «در چشم باد» که در آنها به مناسبات و برخوردهای نسلها و شیوههای زندگی و تمایلات مردم، اعضای خانواده و جوانان دیروز و امروز توجه شده با استقبال میلیونی مخاطب تلویزیون روبهرو شده است.
جدا از آثار ترجمه یا اقتباس که منشأ اصلی آنها منابع و ادبیات و هنر خارجی است و در قالب نمایش و فیلم و مجموعههای رادیویی و تلویزیونی ساخته و پخش میشود و تعدادشان در رادیو و تئاتر زیاد است، اغلب سریالهای تلویزیونی به سوژهها و موضوعات خانوادگی خود در قالب زندگی مدرن و شبهمدرن و گاه سنتی جان بخشیدهاند.
نکته قابل تامل اینکه تعدادی از این آثار خانوادگی و اجتماعی بهرغم داشتن مضمون اساسی خانه و خانواده که به قاعده باید با مرکزیت خانوادههای ایرانی همراه باشد، به ایرانی، ملی و اسلامی بودن و فرهنگ بزرگ کشور کمتوجه بودهاند؛ به گونهایکه با وجود اسامی شکستهبسته ایرانی مانند کامی، منیژ و... شخصیتها در پوشش، گویش و تزئینات محل کار و زندگی شبهغربی هستند. در این قبیل تولیدات اغلب پدر و مادرها، افرادی با فرهنگ و سنت عقبمانده و جوانها با تیپهای غربی و تخیلات و توهمات مدرنیته تصویر میشوند و در تعدادی از آنها هم پیوسته این جوانها هستند که با قهر و آشتی و درگیری، والدین سنتگرای خود را شکست میدهند. در صورتی که درست و شایسته آن است که هر کدام از اعضای خانواده که تفکر و باور و اعتقادها را نمایندگی میکنند کامل و محترم به تصویر درآیند.
افزون بر این نواقص، نگاه گروهی از سازندگان مدافع سنت یا مدرنیته سریالها سطحی و گذرا و بدون عمق و تحلیل است. به همین دلایل است که ساختههایشان چندان به دل نمینشیند و خانوادهها با شخصیتهای آثارشان همذاتپنداری و همدلی و همراهی نمیکنند؛ چرا که خود، زندگی، اعتقادها، سلیقهها و مشکلاتشان را در آنها نمیبینند. تداوم چنین مسیر و روندی چون بر مبنا و مجرای فرهنگ و زندگی خانوادههای ایرانی و اسلامی و ملی مردم نیست سبب دلزدگی و کماعتنایی بینندگان میشود. نمونههای خوبی مانند سریالهای یاد شده و حتی مجموعههای عاشقانه، خانوادگی، دفاع مقدسی و پلیسی مانند «گاندو» و «حکم رشد» که رخدادهای خود را بر بستر سنتها، اعتقادها و واقعیتهای اجتماعی روز بازآفرینی و بازگو کردهاند، میتوانند نمونههایی برای تداوم تولید آثار مناسب خانوادگی و اجتماعی با مرکزیت خانه و خانواده ایرانی و پل آشتی میان سنت و مدرنیته باشند.
جبار آذین - منتقد و مدرس