قصه‌های چوپانی یک فیزیکدان

گفت‌وگو با رضا دیوسالار، سرپرست گروه مازرونی

قصه‌های چوپانی یک فیزیکدان

قبل از تولد در بطن مادر، بعد از آن بر شانه‌های مادر و هنگام شیرخوردن در شالیزار با نوای موسیقی مازندرانی خو گرفت. قبل از آن‌که خودش را بشناسد با نغمه‌ها ، لالایی‌ها و منظومه‌های بومی مازندران آشنا شده بود. آواها و نواها او را به مسجد کشاند و خیلی زود مداح کوچکی شده بود برای مردم روستا اما تحصیل، او را از روستا به شهر کشاند. رضا دیوسالار در رشته فیزیک تحصیل کرد، به‌عنوان کارشناس مخابرات مشغول کار شد. ساکن پایتخت شده بود که دوباره آواها و نغمه‌های کهن از سرزمین مادری او را فراخواند. دیوسالار به مؤسسه پارپیرار به مدیریت فرهود جلالی رفت. از طریق او با بزرگان و پژوهشگران موسیقی مازندران آشنا شد، شاگردی کرد و حالا سرپرستی گروهی را به‌عهده دارد که با نام مازرونی شناخته می‌شود؛ اولین اجرای رسمی این گروه به سال 1394 و صحنه جشنواره موسیقی فجر برمی‌گردد. دیوسالار هم خنیاگر و هم پژوهشگر است، کتابی در زمینه موسیقی غرب مازندران آماده کرده و نغمه‌های ساز «للوا» یا همان نی چوپانی مازندران را در قالب یک کتاب برای آیندگان نت‌نویسی کرده و نیز توانسته نمونه‌های بدیع از موسیقی بومی بیافریند.

 تاکنون چه قطعات تازه‌ای بر اساس موسیقی بومی مازندران خلق کرده‌اید؟
قطعات متعددی بوده اما یکی از مهم‌ترین آنها، اثری است که برای گرامیداشت سرتیپ علیخان دیوسالار، معروف به سالار فاتح تنظیم کرده‌ام. ایشان علاوه بر این‌که یکی از بزرگان طایفه دیوسالار در غرب مازندران و از آزادیخواهان و مبارزان دوره مشروطه بود و در تاریخ منطقه و نیز کشور تأثیر قابل اعتنایی داشت، اهل شعر و نوشتن بوده و از ایشان یک دیوان و چند کتاب به یادگار مانده است.
به پاس رشادت‌های این بزرگمرد و همه مردانی که در مقابل اجنبی از این خاک دفاع کرده‌اند، قطعه‌ای تنظیم کرده‌ام که در جشنواره موسیقی فجر سال 1394 اجرا شد. این قطعه قرار است در استودیو ضبط شود و در اختیار علاقه‌مندان قرار بگیرد.
 قطعاتی در جشنواره ملی موسیقی و آیین‌های اقوام ایرانی را به نمایش گذاشتید. چقدر  نغمات موسیقی  مازندران را می‌شناسید؟
موسیقی اقوام ایرانی و نیز موسیقی مازندران به قدری منظومه‌ها و رپرتوارهای سازی و آوازی جذاب و زیبا دارد که من فقط بخش کوچکی از آن را آموخته‌ام و حتی برخی رپرتوارهای دشوارتر شاید در طول زمان به نسل‌های بعد آموخته نشده و فراموش شده‌اند. آنچه امروز من از موسیقی مازندران می‌دانم، امانتی در دست من است که می‌کوشم از آن مراقبت کنم و به آیندگان هدیه دهم.
من با  لالایی‌های مادر و عاشقانه‌های پدر موسیقی را شناختم. با آوای کار و موسیقی بزرگ شدم و حتی وقتی از موسیقی دور شدم، این نغمه‌ها دست از سرم برنداشتند. از یک سو، خودم عاشقانه این موسیقی را دوست داشتم و از دیگر سو، موسیقی بومی مازندران داشت کمرنگ می‌شد. این شد که در تهران به مؤسسه فرهنگی پارپیرار مراجعه کردم  آقای فرهود جلالی چراغ هدایت شد و من از طریق ایشان توانستم از محضر استادانی چون زنده‌یاد حسینعلی طیبی، ابوالحسن خوشرو، استاد محمدرضا اسحاقی، محمدعلی حدادیان و بسیاری دیگر بهره بگیرم. تا به خودم آمدم، دیدم در گروهی تحت سرپرستی استاد جلالی نغمه‌سرایی می‌کنم و زیر نظر ایشان گروه مازرون آغاز به کار کرده است.
 «للوا؛ نی چوپانی مازندران» چگونه کتابی است؟
در این کتاب رپرتوارهای ساز للوا را دسته‌بندی و نت‌نویسی کردم. در واقع این کتاب آموزشی است و نسل جدید در کنار تعلیم سینه به سینه، می‌تواند به صورت علمی با برخی واژه‌های علمی موسیقی مازندران آشنا شوند.
 موسیقی مازندران از چه نغمه‌هایی تشکیل شده است؟
تعداد زیادی رپرتوار آوازی داریم مثل امیری، کتولی، همدم‌جان. بخش دیگر رپوتوارهای سازی است از جمله للوا، دوتار، سرنا که معمولا در شادمانه‌ها و کشتی لوچوی غرب مازندران نواخته می‌شدند و البته از سرنای زنده‌یاد شاهرخ کرمانی هم باید یاد کرد که در ملودی سالار فاتح از آن استفاده کردم.
در زیرمجموعه این رپرتوارها، قطعات متعددی وجود دارد مثل منظومه طالب و زهره، آیین آفتاب‌خواهی که برخلاف دعای باران در شهرهای کویری ایران است و من در تطبیق با موسیقی دستگاهی در مایه سه‌گاه آن را تنظیم کرده‌ام و آماده ضبط است.
 کارکرد آنها چه بوده است؟
رپرتوارهای دوتار معمولا به ساربانی و روایت زندگی روستایی اختصاص داشته است. سرنا ساز شادمانه‌ها بوده و در عروسی‌ها و کشتی پهلوانی نواخته می‌شده است. للوا بخش زیادی از رپرتوارهای موسیقی مازنی را شامل می‌شود. این ساز روایت زندگی روستاییان مازندران در دشت و کوه بوده و رابطه آنها با طبیعت را روایت می‌کند. به‌عنوان‌نمونه خنیاگر و نوازنده للوا در دوره باستان از پرواز پرنده الهام گرفته و یک رپرتوارسازی خلق کرده که سینه‌به‌سینه منتقل شده و به ما رسیده است. بسیاری از این رپرتوارها را زنده‌یاد محمدحسین طیبی دسته‌بندی کرده است. قطعه دیگری مانند «کمرسری» یا «تریکه‌سری» یا قطعه «مش‌حال» یا «میش‌حال» از قطعات مربوط به چرای دام است.
للوا، گاهی در عروسی‌ها، شادمانه‌ها و سوگینه‌های مذهبی نیز نواخته می‌شود. در آغاز، سوگ سیاوش را داشتیم و بعدها که مردم ایران به دین اسلام گرویدند رپرتوارهای مذهبی و سوگ ائمه نیز برای ساز للوا خلق شد. عباس‌خوانی، شهادت‌خوانی و قطعاتی برای تعزیه را داریم و بسیاری قطعات دیگر که هرکدام می‌توانند موضوع یک پژوهش باشند.

چرا باید موسیقی نواحی را بشنویم؟
شاید کارشناسان و موسیقی‌شناس‌ها باید به این سوال پاسخ بدهند. برای من که در روستا متولد شدم، کشاورزی کردم، دامپروری کردم و بعد وارد دانشگاه شدم، موسیقی یعنی هویت. خمیرمایه من همان زندگی روستایی و موسیقی مازندرانی است. پیشرفت فناوری همه را غافلگیر کرده اما ما هنوز وابسته به طبیعت هستیم. شیر را از گاو می‌گیریم و از طبیعت لذت می‌بریم. هنوز روستاها وجود دارند و تا زمانی که روستا هست موسیقی بومی باید باشد. شاید امروز بچه‌های زیادی باشند که حتی گاو را از نزدیک ندیده باشند اما دلیل نمی‌شود ما موسیقی ملی و میرات ناملموس خودمان را نادیده بگیریم. حفظ این موسیقی، ثبت گنجینه‌هاست و من معتقدم وظیفه ماست که این گنجینه را به شنونده امروزی که زندگی و موسیقی روستایی را در رسانه می‌بیند، به شیوه نوین ارائه کنیم. منظورم استفاده از گیتار و سازهای الکترونیک نیست. باید با همان سازها و کسب دانش ترکیب آنها به موسیقی و هارمونی جذاب برای مخاطب امروز برسیم. می‌توان در همین بستر نوآوری داشت و مخاطب امروز را هم شاد و راضی نگاه‌داشت.

آذر مهاجر - گروه فرهنگ و هنر