چهره‌ها

چهره‌ها

تعقیب 45 ساله
دادستان ناحیه لس‌آنجلس موافقت کرده تا پرونده قدیمی تجاوز «رومن پولانسکی» را که به دهه ۱۹۷۰ میلادی ارتباط دارد با نگاهی تازه باردیگر بررسی کند. به نوشته ورایتی، «جورج گاسکون» دادستان ناحیه لس آنجلس اعلام کرد که موضع خود را تغییر داده است و دیگر با باز کردن رونوشت بررسی سال ۲۰۱۰  راجر گانسون، معاون دادستان منطقه که پولانسکی را به اتهام تجاوز به دختری ۱۳‌ساله در سال ۱۹۷۷ تحت تعقیب قرار داد، مخالفت نخواهد کرد. پولانسکی که اکنون ۸۸ ساله است در آن زمان در دادگاه به جرم خود اعتراف کرد اما قبل از صدور حکم به فرانسه گریخت. او از آن زمان تاکنون در خارج از کشور زندگی می‌کند و تلاش‌های متعدد برای استرداد او شکست خورده، تلاش پولانسکی نیز برای حل این پرونده بدون بازگشت به آمریکا به سرانجامی نرسیده است. این اطلاعیه نشان می‌دهد که «جورج گاسکون» که سال ۲۰۲۰ به عنوان دادستان ناحیه لس‌انجلس انتخاب شد، چندان با رویکرد مسئولان پیشین موافق نیست.

سال سقوط، سال فرار
تصاویر منتشرشده از اتفاقات سریلانکا شگفت‌انگیز است، شگفت و البته سورئال! فتح کاخ ریاست جمهوری توسط مردم معترض، تفریح و آب‌بازی آنها در استخر خانه شخصی رئیس‌جمهور و حتی خواب خوش و عمیق تعدادی از آنها در تختخواب «گوتابایا راجاپاکسا»، شاید قاب مناسبی برای عکاسان شکل داده بود اما برای آنها که تحولات این کشور را دنبال می‌کردند، خیلی هم ناآشنا به نظر نمی‌رسید.
 حالا و پس از چند روز بالاخره خبر آمده راجاپاکسا، همسرش و دو محافظ بامداد دیروز با هواپیمای نظامی به مالدیو رفتند. همزمان نیروی هوایی سریلانکا در بیانیه‌ای اعلام کرد که بامجوز وزیر دفاع برای خروج رئیس‌جمهور و همسرش از کشور، یک هواپیمای نظامی در اختیار آنها قرار داد است. 
این بیانیه می‌افزاید که همه مراحل مهاجرتی و گمرکی برای آنها اجرا شده است اما چهره‌های اپوزیسیون در سریلانکا از این‌که مالدیو به هواپیمای حامل راجاپاکسا اجازه فرود داده است، انتقاد کردند. 
راجاپاکسا تحت فشار با کناره‌گیری از قدرت موافقت کرده بود. خروج او از سریلانکا پس از ماه‌ها اعتراض انجام شد. معترضان خواستار برچیده شدن هرچیزی‌اند که در دو دهه اخیر به سقوط کشورشان منجر شده است.  آنها تهدید کرده‌اند تا زمانی که همه رهبران ارشد «نرفته باشند»، به تصرف ساختمان‌های دولتی ادامه می‌دهند. سریلانکا با ۲۲ میلیون نفر جمعیت از سال‌ها قبل دچار بحران اقتصادی شد و این فروپاشی اقتصادی تا جایی پیش رفت که دیگر قادر نبود برای واردات کالاهایی اساسی و ضروری پولی پرداخت کند. این روند به فقر شدید مردم و ناتوانی آنها برای تامین مواد غذایی منجر شد.


بازیکن‌های دیپلمات!
پای درگیری‌های سیاسی حالا بیشتر از هر زمان دیگری در زمین ورزش دیده می‌شود. آتش این کار را هم نه سیاسیون که اتفاقا نهادهای ورزشی که قرار بود سیاسی نباشند، روشن کرده‌اند. 
از حذف بازیکنان روس در ویمبلدون لندن گرفته تا محرومیت تیم ملی روسیه برای حضور در جام‌جهانی و غیره. اما حالا این درگیری‌ها دارد شخصی‌تر هم می‌شود! همین دیروز الکسی اسپریدونوف، دریافت‌کننده پیشین تیم ملی والیبال روسیه که رابطه خوبی با لهستانی‌ها ندارد در تازه‌ترین اتفاق، پیراهن تیم ملی والیبال لهستان را مچاله کرده و آن را در سطل زباله انداخت! لهستانی‌ها معتقدند که روس‌ها بارها حرکات توهین‌آمیزی را در قبال آنها انجام داده‌اند.
 این مورد پس از آن بود که فدراسیون جهانی والیبال به لهستان و اسلوونی میزبانی مسابقات جهانی امسال را که ابتدا قرار بود در روسیه برگزار شود، اعطا کرد اما اتفاق دیگری هم در این میان افتاده است که با توجه به شهرت بالاتر خبرساز آن واکنش بیشتری به همراه داشته است. 
دیروز لبرون جیمز ستاره بسکتبال آمریکا هم از مقامات این کشور انتقاد کرده که نسبت به بازداشت بریتنی گرینر، بسکتبالیست آمریکایی در روسیه بی‌تفاوت است. گرینر که دو طلای المپیک را در بسکتبال دارد، توسط سرویس گمرک فدرال روسیه دستگیر شد.
 لبرون جیمز گفته است «بعد از این اتفاقات، او چگونه می‌تواند احساس کند که آمریکا پشت او است؟ من جای او فکر می‌کنم آیا می‌خواهم به چنین آمریکایی برگردم یا خیر.» گرینر در ماه فوریه پس از این‌که یک سگ پلیس در فرودگاه شرمتیوو نشان داد که چمدان دستی این ورزشکار ممکن است حاوی مواد مخدر باشد، دستگیر شد. 
در همین راستا یک پرونده قضایی علیه این بازیکن بسکتبال تشکیل شد. طبق قانون کیفری روسیه مجازات این ماده حبس از پنج تا 10 سال است. گرینر فعلا در بازداشت است.

کنسرت پشت فرمان
یک ویدئوی دو دقیقه‌ای که محمد اصفهانی خواننده را نشسته پشت فرمان خودرویش نشان می‌دهد ده‌هاهزار بار دیده شده، او در این دو دقیقه 15 ثانیه آهنگ «هوامو نداشتی» که تیتراژ سریال دلددگان است را می‌خواند. تسلط او روی ملودی، حجم بالای صدا و خوانش بی‌عیب او در همین دو دقیقه آنقدر به مذاق مخاطبان خوش آمده است که او را یکباره به یاد ما آورده است. شنیدن دوباره صدای او  آن هم در فضای بسته خودرو و با کیفیت نازل صدای محیط ما را به یک تامل مهم   وامی‌دارد، اینکه اگر او خواننده تراز ما بوده پس این حجم از متوهمین بی‌شماری که به نام خواننده سالن‌های کنسرت را فتح کرده‌اند چه کسانی هستند؟ آنها که روی استیج از هیچ توهینی به تماشاگران کم نمی‌گذارند و آنها هم که پلی بک نمی‌کنند، صدا ندارند! حجم بالای کنسرت‌های موسیقی و انباشتگی شگفت سروصداهایی به نام موسیقی در این سال‌ها آنقدر بوده که حتی یادمان رفته خواننده‌ای همچون محمد اصفهانی ستاره موسیقی پاپ ما بوده است و حالا به نوعی در حاشیه قرار گرفته است. سوال مهم دیگر که همین ویدئوی کوتاه برای ما پیش می‌آورد،  مهم‌تر است. این‌که آیا ذائقه موسیقایی شهروندان به چنین مرحله‌ای تنزل پیدا کرده است که «چی‌چی بندها» پرفروش هستند و تصاویرشان روی بیلبوردهای شهر خودنمایی می‌کند و محمداصفهانی‌ها در خودروی‌شان بر ای دل خودشان می‌خوانند؟ چه کسانی قرار است این ذائقه را تغییر دهند؟ آیا اساسا مخاطب موسیقی تراز را برای ما مشخص می‌کند یا هنرمندان وظیفه دارند این سلیقه آهنگین آنها را ارتقا بدهند؟
 قرار بوده مدیریت و مهندسی فرهنگی به نوعی عمل کند که با معرفی موسیقی فاخر و خواننده‌های توانمند سلیقه مخاطبان را ارتقاء بدهند که اساسا بخشی از رسالت هنر همین است که با ارتقای این سلیقه حظ کافی و واقعی را به مخاطبان بچشانند اما به نظر می‌رسد این مدیریت خودش را سپرده به ذائقه کوچه و بازار و نه تنها تلاشی برای الگوسازی نمی‌کند که به شکل عجیبی حمایت اصلی‌اش را از افرادی می‌کند که به باور هر هنردوستی از هنر عاری هستند. همین اقبال شگفت به ویدئوی دو دقیقه خواندن محمد اصفهانی نشان می‌دهد فهم آنها نسبت به یک کار فاخر با استانداردهای معمول در هنر موسیقی بالاست، آنها تفاوت کار خوب و کار فست‌فودی بی‌ارزش را می‌فهمند پس چرا بستری برای ارائه درست این آثار برای شهروندان وجود ندارد؟ چرا فرش قرمز زیرپای بی‌هنران پرادعا پهن شده؟ آنها که روی صحنه توی چشم مخاطب نگاه می‌کنند و ناسزا می‌دهند.