ایران؛ مادر همیشگی تمدن
«سپهر زیست فرهنگی ایران» شامل اقوام و کشورهایی است که همچنان یا به زبان فارسی سخن میگویند یا با زبان فارسی میاندیشند هرچند در تطاول استعمار و دگرگونی شرایط، زبان دیگری را پذیرا شدهباشند. ایران دارای میراث سرشار و بینظیری است و از معدود کشورهایی است که همچنان با شایستگی میتواند داعیهدار تمدنسازی باشد.
فرهنگ ایرانی در طول تاریخ نشان داده که همچنان پویاست، هرگز در کوران حوادث کم نیاورده اگرچه زخمی شده و گزند دیده. دوران معاصر در هجوم ناگزیر مدرنیته و دستاوردهای یکسانساز و تمامیتخواه و البته ویرانگرش همچنان این فرهنگ والا در کوششها و جوششهایی دربرابر هجوم مدرنیته خودش را یکسره نباخت و رستگاریش را فقط در آرمانهای مدرن ندید.(مانند انقلاب اسلامی که میشل فوکو، فیلسوف و نظریهپرداز سرشناس پستمدرن توصیفی اینچنینی از آن داشت: ایران؛ روح جهان مرده)
این مهم است که فرهنگ ایران و ایران فرهنگی کدام داشتهها و ریشههایش را باید بازشناسایی کند که در این دوران پرتنش و در رویارویی تمدن کهن شرق با مدرنیته غربی میتواند پاسخگوی نیازهای معاصرانهمان باشد و ایران فرهنگی چگونه با خیزشی نو و بنیادین میتواند بر نارساییها و کمبودهای پیشآمده (بهخاطر تازش مدرنیته) پیروز گردد.
ما باید بتوانیم چونان گذشتههای نهچندان دور با دیگر ملل همتراز و همجوار با همدلی و همزبانی به الگوهای مشترکمان بیندیشیم تا بار دیگر بارآوری و شکوفایی تمدنی را در زندگیمان جاری ببینیم و شاهد باشیم که کوششهای همهمان در یک راستا پیش میرود و به پیشرفتهای موثر بر جهان میانجامد.
اینکه احیای این سپهر مشترک و پیوند فرهنگی با چه مبناها و امکانات و برنامههایی ممکن میشود (در جنبههای فراسیاسی) از دغدغههایی است که بایستی در ذهن و اندیشه روشنفکران و فرهیختگان این قلمرو گسترده از اولویتهای نخست پژوهشی باشد.
استعمار با آن هزینههای گزاف زمانی در طول سالیان به پارهپارهکردن این جهان مشترک و سپهر زیست ایرانی همت گماشت و موفقیتش در برانداختن زبان فرهنگی از شبهقاره هند و کشورهای جنوبشرقی آسیا (مالزی، مالایا، اندونزی و...) فقط برای کامیابیهای بازرگانی نبود و اهمیت شناخت نقشهها و برنامههای استعمار دراینباره از مهمترین اولویتهایی است که پیبردن به آنها بزرگترین موانع را از مسیر همدلی و یگانگی دوباره ایران فرهنگی و احیای آن برمیدارد.
شهروندان ایران فرهنگی هرگز نژادمحور نبودهاند و همیشه رنگارنگی اقوام و نژادها همدلی و همگراییشان را گوارا ساخته ولی در دوران مدرن، اتفاقا استعمار از این در هم وارد شده و بین حتی ایرانیان همنژاد جدایی و تفریق و تفرقه انداخته چنانکه شاهدیم میان خراسانیها (افغانستان امروز) و ایرانیها با وجود همجواری و همزبانی و... فضای گرم و همدلانهای حس نمیشود که تا دو سده پیش بهروشنی وجود داشت.
همچنان که استعمار در کار تفرقهافکنی و فاصلهاندازی میان اقوام ایران فرهنگی مثلا ماورای قفقاز حتی رویاروییشان دست پیش را دارد.
از تاثیر هنرها مانند سینما و عکاسی و خوشنویسی و... بهویژه سخن و شعر فارسی در ایجاد و شکوفایی دوباره این همدلی و همگرایی نبایستی غافل بود. برگزاری جشنهای هنری سالانه و فصلی و مناسبتی همچنین ورکشاپهای هنری میتواند با تاثیرگذاریش ذهنها را پالایش دهد و به سوی افق روشن همگرایی متمدنانه ایران فرهنگی پیش ببرد.
پس از رسیدن به راهکارهای کاربردی در راستای بازاحیای این عرصه تمدنی، این همه اشتراکات فرهنگیمان با دیگر ملل ایران فرهنگی را که در یک راستا و یک سپهر تمدنی یگانه مدیریت کنیم بیگمان به دستاوردهای مشترک و موثری چونان گذشته در عرصه تمدنسازی دست خواهیم یافت و جالب این است که ایران برخلاف روم و مصر و یونان از ریشهها و باورهای تمدنپرورش نبریده و فاصله نگرفته.
عنایت هوشمندانه رهبری به این مهم و تاکیدشان بر تلاش همهجانبهای که منجر به شکلگیری و ایجاد و شکفتگی تمدن نوینی در سپهر ایران فرهنگی با رهبری کشورمان شود، با شناخت خویشتن و بازشناسی داشتهها و تراث معنویمان نهتنها دور از ذهن نیست که بسیار منطقی و ممکن هم است.
پیش کشیدن این مهم از سوی ایشان ما را بر آن داشت در گفتوگو با کارشناسان و بزرگان اهلنظر به کنکاش همهسویه زمینهها و مولفههایی بپردازیم که میراث متمدنانهمان را حفظ کرده و از رهگذر حادثهها بدون آسیب گذر داده است.
این مهم است که فرهنگ ایران و ایران فرهنگی کدام داشتهها و ریشههایش را باید بازشناسایی کند که در این دوران پرتنش و در رویارویی تمدن کهن شرق با مدرنیته غربی میتواند پاسخگوی نیازهای معاصرانهمان باشد و ایران فرهنگی چگونه با خیزشی نو و بنیادین میتواند بر نارساییها و کمبودهای پیشآمده (بهخاطر تازش مدرنیته) پیروز گردد.
ما باید بتوانیم چونان گذشتههای نهچندان دور با دیگر ملل همتراز و همجوار با همدلی و همزبانی به الگوهای مشترکمان بیندیشیم تا بار دیگر بارآوری و شکوفایی تمدنی را در زندگیمان جاری ببینیم و شاهد باشیم که کوششهای همهمان در یک راستا پیش میرود و به پیشرفتهای موثر بر جهان میانجامد.
اینکه احیای این سپهر مشترک و پیوند فرهنگی با چه مبناها و امکانات و برنامههایی ممکن میشود (در جنبههای فراسیاسی) از دغدغههایی است که بایستی در ذهن و اندیشه روشنفکران و فرهیختگان این قلمرو گسترده از اولویتهای نخست پژوهشی باشد.
استعمار با آن هزینههای گزاف زمانی در طول سالیان به پارهپارهکردن این جهان مشترک و سپهر زیست ایرانی همت گماشت و موفقیتش در برانداختن زبان فرهنگی از شبهقاره هند و کشورهای جنوبشرقی آسیا (مالزی، مالایا، اندونزی و...) فقط برای کامیابیهای بازرگانی نبود و اهمیت شناخت نقشهها و برنامههای استعمار دراینباره از مهمترین اولویتهایی است که پیبردن به آنها بزرگترین موانع را از مسیر همدلی و یگانگی دوباره ایران فرهنگی و احیای آن برمیدارد.
شهروندان ایران فرهنگی هرگز نژادمحور نبودهاند و همیشه رنگارنگی اقوام و نژادها همدلی و همگراییشان را گوارا ساخته ولی در دوران مدرن، اتفاقا استعمار از این در هم وارد شده و بین حتی ایرانیان همنژاد جدایی و تفریق و تفرقه انداخته چنانکه شاهدیم میان خراسانیها (افغانستان امروز) و ایرانیها با وجود همجواری و همزبانی و... فضای گرم و همدلانهای حس نمیشود که تا دو سده پیش بهروشنی وجود داشت.
همچنان که استعمار در کار تفرقهافکنی و فاصلهاندازی میان اقوام ایران فرهنگی مثلا ماورای قفقاز حتی رویاروییشان دست پیش را دارد.
از تاثیر هنرها مانند سینما و عکاسی و خوشنویسی و... بهویژه سخن و شعر فارسی در ایجاد و شکوفایی دوباره این همدلی و همگرایی نبایستی غافل بود. برگزاری جشنهای هنری سالانه و فصلی و مناسبتی همچنین ورکشاپهای هنری میتواند با تاثیرگذاریش ذهنها را پالایش دهد و به سوی افق روشن همگرایی متمدنانه ایران فرهنگی پیش ببرد.
پس از رسیدن به راهکارهای کاربردی در راستای بازاحیای این عرصه تمدنی، این همه اشتراکات فرهنگیمان با دیگر ملل ایران فرهنگی را که در یک راستا و یک سپهر تمدنی یگانه مدیریت کنیم بیگمان به دستاوردهای مشترک و موثری چونان گذشته در عرصه تمدنسازی دست خواهیم یافت و جالب این است که ایران برخلاف روم و مصر و یونان از ریشهها و باورهای تمدنپرورش نبریده و فاصله نگرفته.
عنایت هوشمندانه رهبری به این مهم و تاکیدشان بر تلاش همهجانبهای که منجر به شکلگیری و ایجاد و شکفتگی تمدن نوینی در سپهر ایران فرهنگی با رهبری کشورمان شود، با شناخت خویشتن و بازشناسی داشتهها و تراث معنویمان نهتنها دور از ذهن نیست که بسیار منطقی و ممکن هم است.
پیش کشیدن این مهم از سوی ایشان ما را بر آن داشت در گفتوگو با کارشناسان و بزرگان اهلنظر به کنکاش همهسویه زمینهها و مولفههایی بپردازیم که میراث متمدنانهمان را حفظ کرده و از رهگذر حادثهها بدون آسیب گذر داده است.
تیتر خبرها