شهرهای ناپیدا

شهرهای ناپیدا

امروز سالمرگ ایتالوکالوینو، نویسنده ایتالیایی است. شاید بهترین معرفى برای کتاب «شهرهای ناپیدا» که بهمن رئیسی آن را ترجمه و نشر خورشید منتشر کرده همان مقدمه کالوینو در ابتداى کتاب باشد.

«در شهرهای ناپیدا از شهرهاى عینى موجود و قابل مشاهده خبرى نیست. تمام شهرهاى آن خیالى هستند. کتاب از فصل‌هاى کوتاهى تشکیل شده و هر فصل فرصت مناسبى است براى تفحص و تامل در مسائلى که درخصوص شهرها صادق است.» سفر به شهرهای ناپیدا از ورای گفت‌وگوی خان مغول و مارکوپولو آغاز می‌شود. شهرهایی که به ظاهر خیالی هستند. کالوینو می‌گوید:«فکر می‌کنم در این کتاب چیزی مانند آخرین اثر عاشقانه خود در مورد شهرها را نوشته باشم، البته این کار را زمانی انجام داده‌ام که زندگی در آنها مشکل‌تر از همیشه شده است.» کالوینو در شهرهاى ناپیدا در باب زندگى انسان شهرى مى‌نویسد. اما نه آنچنان ملموس که بیشتر شبیه شعرى است برآمده از تخیل نویسنده. شهرهایى جادویى، خاص و آمیخته به اغراق. شهرهایى که شاید زمانى همانندى بر کره خاکى به نامى دیگر داشته‌اند، شهرهایى سراسر خیالى و مکان‌هایى خوف‌انگیز و زشت که شاید هر کلانشهر اکنونى در تلاشش براى بهتر و درخشان‌تر شدن روزى به آن قعر برسد. شرح این‌که چگونه پرونده‌هایى براى هر یک از خصوصیات شهرى گردآورده و سعى کرده شهرهایى با خصوصیات مشترک را درون چند دسته طبقه‌بندى کند. از شهرها گفتن به تنهایى شاید کارى حوصله سربر به نظر آید، اما نویسنده براى این کتابش جامه‌اى دوخته که هم قامت نام سیاح خوش‌آوازه‌ ونیزى، مارکوپولوست. داستان در حالى از زبان این جهانگرد روایت مى‌شود که قوبلاى خان، امپراتور مغول، بر سریر پادشاهى تکیه کرده و سعى مى‌کند با اشارات و علائم نامفهوم این مرد بیگانه، از چند و چون شهرهاى امپراتوریش باخبر شود.