گفتوگو با عذرا وکیلی، تهیه کننده و گوینده برنامه رادیویی« سلام کوچولو» که همراه دختر و نوهاش به جام جم آمده بود
50 سال با قصههای مادر بزرگ
در ذهنم خاطره عذرا وکیلی را جستوجو میکنم. بچه که بودم رادیو را با صدای او میشناختم. یادم میآید صبحها با عشق به برنامه سلام کوچولو از خواب بیدار میشدم و دست و صورت نشسته و بیتوجه به مادر که برای خوردن صبحانه صدایم میکرد، رادیو را روشن میکردم و برنامه را گوش میدادم و چه شیرین بود این لحظات. شب هم به عشق برنامه شب بخیر کوچولو با آن ترانه ماندگارش و قصه شیرینی که مریم نشیا تعریف میکرد، میخوابیدم. این خاطره خوب در ذهن تکتکمان است، خاطراتی که برایمان شیرین است و ماندگار. طبیعی است عشق عذرا وکیلی به رادیو باعث شد برنامه سلام کوچولو 50 سال زنده باشد و حالا یک سالی است به خاطر کرونا تعطیل شده است. اما این موضوع باعث نمیشود خاطرات زیبای ما از این برنامه کمرنگ شود. همین موضوع هم باعث شده رادیو ایران در طول این یک سال گاهی آرشیو برنامههای سلام کوچولو را پخش میکند تا این میراث کهن و قدیمی رادیو برای مخاطبان زنده باشد. این ماجرا بهانهای شد تا ما در یکی از روزهای گرم تابستان، میزبان عذرا وکیلی، گوینده و تهیهکننده برنامه سلام کوچولو و گلریز وکیلی، سردبیر و تهیهکننده برنامه شب بخیر کوچولو باشیم. همراه این مادر و دختر مهربان، گلاریس، دختر گلریز وکیلی هم حضور داشت که آرام در بغل مادرش نشسته بود.
عذرا وکیلی، گوینده و تهیهکننده برنامه سلام کوچولو: اتفاقی بود که برای من و دخترم هم جالب بود. البته باید به این موضوع اشاره کنم از وقتی من گلریز را باردار بودم، او در برنامه سلام کوچولو حضور داشت. بنابراین در تمام این سالها کنارم بود و از کودکی هم در برنامه سلام کوچولو شرکت میکرد و علاقهمند به فعالیت در رادیو و برنامههای کودک شد. همین موضوع او را به رادیو جذب کرد. من دو دختر دیگر هم دارم که آنها وارد کار هنر نشدند اما تهتغاریام گلریز کار در رادیو را داشت. وقتی قرار شد گلریز برنامهای را انتخاب کند به سراغ شب بخیر کوچولو رفت و همین اتفاق باعث شد بچهها صبحشان را با برنامه من شروع کنند و شب را با برنامه دخترم.
گلریز وکیلی، سردبیر و تهیهکننده برنامه شب بخیر کوچولو: من از همان کودکی شنونده برنامه شب بخیر کوچولو بود و شبها مادرم رادیو را بالای سرم میگذاشت و من با شنیدن قصه برنامه شب بخیر کوچولو میخوابیدم. ابتدای فعالیتم در رادیو با گروه خانواده رادیو ایران همکاری داشتم و بنا به پیشنهاد مسؤولان وقت قرار شد برنامهای را سردبیری کنم که خودم از بچگی گوش میدادم.
پس حق انتخاب داشتید؟
دختر: با افتخار برنامه شب بخیر کوچولو را پذیرفتم. چند سالی سردبیر برنامه بودم و بعد از اینکه تهیهکننده برنامه شب بخیر کوچولو بازنشسته و مشاغل سردبیری و تهیهکنندگی ادغام شد، من مسؤولیت تهیه و سردبیری برنامه شب بخیر کوچولو را قبول کردم.
خانم وکیلی برنامه سلام کوچولو قدمت 50 ساله دارد و وقتی گویندگی و سردبیری برنامه را به عهده گرفتید، خیلی جوان بودید. در آن سالها فکر میکردید این برنامه تا این میزان ظرفیت داشته باشد و 50 سال روی آنتن باشد؟
مادر: نه. اصلا فکر نمیکردم. من این برنامه را سال 1352 تحویل گرفتم. در آن مقطع زمانی بزرگترها صداسازی میکردند و ادای بچهها را درمیآوردند. به یاد دارم مدیران وقت در آن سالها همه برنامهها را ارزیابی میکردند و با توجه به استعداد طرف به او تهیه و گویندگی برنامه را میسپاردند. مسؤولان وقت به من تاکید کردند در تهیه و گویندگی برنامههای کودک خیلی موفق خواهم بود و همین شد که تهیهکننده و گوینده برنامه سلام کوچولو شدم. در آن مقطع یک تابوشکنی شیرین همراه با بچهها انجام دادم و توانستم از حضور بچهها برای ساخت برنامه استفاده کنم. برای اولین بار بچهها را به استودیو بردم و حتی کوچکترها را روی پایم مینشاندم تا صدایشان به میکروفن برسد و بعد شروع به صحبت کردن با آنها میکردم. این اتفاق در آن سالها برای رادیو کاملا بیگانه بود و تصور نمیکردند شدنی باشد.
مادر: من از ابتدا به بچهها علاقه داشتم، حتی وقتی در مهمانی حضور داشتم تنها بزرگتری بودم که بچهها را دور خودم جمع و با آنها معلم بازی میکردم. حس کردم شیرینزبانی بچهها در رادیو هم برای مردم شنیدنی خواهد بود. بنابراین با تکیه بر تجربیاتم بچهها را به استودیوی رادیو بردم و برنامه سلام کوچولو را با آنها شروع کردم. احساس کردم باید بچهها را وارد دنیای واقعی کنم. تا آن زمان حتی برای تبلیغ محصولات بچهها هم از خودشان استفاده نمیشد اما بعد از تابوشکنی در رادیو، بقیه به فکر افتادند که از بچهها برای تبلیغات تلویزیونی و رادیویی هم بهره ببرند. همان مقطع مصاحبهای داشتم و تاکید کردم وحشت دارم مبادا از حضور بچهها برای تبلیغ محصولاتی استفاده شود که به ضرر آنهاست که البته هنوز هم متاسفانه انجام میشود. در حالی که میشود از بچهها برای تبلیغات محصولاتی همچون مسواک، خمیر دندان، خواندن کتاب، خوردن میوه و... استفاده شود.
برنامههای خودتان را گوش میکنید؟
مادر: بله. من از همان سالی که مسؤولیت برنامه را به عهده گرفتم، برنامه خودم را گوش میکنم. در آن سالها وقتی از بچهها برای سلام کوچولو استفاده میکردم، وقتی سوار تاکسی میشدم بارها شده بود مردم خطاب به من گفته بودند خانم شما برنامه سلام کوچولو را گوش میدهید که بچهها چقدر قشنگ شیرینزبانی میکنند. من هم تایید میکردم بیآنکه آنها بدانند من گوینده همین برنامه هستم. هنوز هم بعد از این همه سال وقتی برنامه را در خانه گوش میدهم از بدهبستانهای بچهها هنگام حرف زدن خندهام میگیرد.
دختر: شروع کارم برای کودکان ابتدا به خاطر مادرم بود، اما من در کنار برنامه شب بخیر کوچولو برنامههایی هم برای بزرگسالان مثل خانه و خانواده هم تهیه کردم، اما صداقت و صفایی که در بچهها میدیدم باعث شد وارد کار برنامه سازی برای کودکان شوم. گرچه انرژی بیشتری میگیرد و سختیهای خودش را دارد، اما واقعا دنیای بچهها را دوست دارم و برایم جذاب است.
علاقهمند هستید دخترتان گلاریس هم وارد کار رادیو شود؟
دختر: من از نوزادی گلاریس برایش هر شب ترانه لالایی شب بخیر کوچولو را گذاشتم و کاملا با این فضا آشناست، اما باید خودش انتخاب کند( با خنده)
خانم وکیلی برایتان سخت نیست به خاطر کرونا برنامه سلام کوچولو را تعطیل کردید و اگر دوباره راه بیفتد از نوهتان گلاریس استفاده خواهیدکرد؟
مادر: ما در دوران جنگ هم برنامه سلام کوچولو را تعطیل نکردیم. با ترس و لرز بچهها را به استودیو میبردیم و برنامه را ضبط میکردیم اما کرونا شوخیبردار نیست. از طرفی این برنامه در ساعت مشخصی پخش میشد و به من پیشنهاد شد در دل برنامه خانواده این برنامه سلام کوچولو را داشتهباشیم اما تهیهکننده برنامه وقتی برنامه را به او تحویل میدادم سر ساعت مشخصی پخش نمیکرد، حتی زمان برنامه را کم کردم باز این اتفاق نمیافتد. برای بچهها سخت است، چون عادت کردند این برنامه را سر ساعت مشخصی گوش بدهند. به همین دلیل فعلا برنامه را تعطیل کردیم تا ببینیم چه پیش میآید. اما گاهی آرشیوهای برنامه پخش میشود.
بعد از گذر از دوران کرونا دوباره برنامه سلام کوچولو را راه میاندازید؟
مادر: شاید! نمیدانم به لحاظ جسمانی میتوانم یا باید بسپارم به گلریز.
دختر: اتفاقا آقای محمدزاده، مدیر رادیو ایران چندین بار پیشنهاد دادند که مادرم این برنامه را ادامه بدهد اما مادرم خسته است و در حال حاضر نیاز به آرامش دارد.
مادر: من بچهها را خیلی دوست دارم و خداحافظی با آنها سخت است. اگر یک روز هم بخواهم این برنامه را به کسی بسپارم، حتما وسواس زیادی خرج میکنم. در حال حاضر همسرم بیمار است و باید بیشتر به او توجه کنم، ولی اگر دوباره بخواهم برنامه را راه بندازم، حتما گلاریس نوهام را میبرم.
دختر: اتفاقا رابطه مادرم با بچهها خیلی خوب و شیرین است و وقتی بچههای خانواده جمع میشوند برایشان قصه میگوید و...
مادر: پیشنهاد زیاد به من میشد و حتی دستمزدهای خوب هم میگفتند اما هیچوقت نخواستم. حتی پیشنهاد شد برنامه سلام کوچولو را با این قالب تلویزیونی کنیم اما من مخالفت کردم و گفتم موفق نمیشود.
چرا؟
مادر: برای اینکه وقتی صدا پخش میشود، بچهها برای خودشان تصویرسازی میکنند. من همیشه یک بچه معلول در کنارم میآوردم و برای آنها هم سهمی قائل بودم. آخرین بچه نابینا هم علی بود که مادرزادی نابینا بود. وقتی بچهها برنامه سلام کوچولو را میشنیدند طبیعی است در ذهنشان تصویرسازی میکردند و وقتی من به آنها میگفتم بچهها نقاشی بکشید با تصاویر ذهنیشان نقاشی میکشیدند و اگر تلویزیونی میشد این تصویر از بین میرفت. در طول این سالها یک یا دو بار با تلویزیون مصاحبه داشتم که به اصرار خانواده بود وگرنه علاقهای نداشتم.
به غیر از سلام کوچولو چرا برنامهای برای کودکان در تلویزیون تهیه نکردید؟
مادر: علاقهای نداشتم و رادیو را همیشه دوست داشتم.
دختر: رادیو رسانه گرمی است. من و مادرم عاشقانه در رادیو کار میکنیم. همسرم در تلویزیون کار میکند و بارها به من و مادرم پیشنهاد داده برویم اما نخواستیم.
برنامههای کودک تلویزیون را چطور ارزیابی میکنید؟
مادر: من یک مشکلی با برنامههای تلویزیون دارم و آن هم تعدد خالهها و عموهاست که این بزرگترین اشتباه است. بچهها باید بدانند برادر پدر یعنی عمو و خواهر مادر یعنی خاله. تعدد خالهها و عموهای تلویزیون باعث شده بچهها گوششان به این واژه عادت کرده باشد. به همین دلیل در خیابان افراد غریبه با چنین واژههایی بچهها را گول زدند و به آسیبهای زیادی منجر شده است. بنابراین باید مراقب این مساله باشیم. من 50 سال است برنامه سلام کوچولو را داشتم و هرگز بچهها من را در برنامه خالهصدا نکردند و همیشه خانم وکیلی گفتند. چون خودم اجازه ندادم که نام خاله در برنامه باشد، چون متوجه چنین مسائلی هستم. حتی وقتی والدین معلم مهد بچههایشان را با خاله خطاب میکنند با آنها برخورد میکنم و میگویم نباید نام خاله را بگویید. البته خالهها و عموهای تلویزیون قابلاعتماد هستند، ولی بچهها تشخیص خوب و بد را نمیدهند و در خیابان یا کوچه آسیب میخورند. بنابراین باید همه چیز از خانه شروع شود و رسانه آموزش لازم را بدهد.
دختر: من هم باید به این نکته اشاره کنم که باید بودجه کارهای کودک درست شود. نباید از این موضوع غفلت کنیم و بگوییم بچهها هستند پس نیاز نیست بودجه کامل شامل حالش شود. به من میگویند برنامه شببخیر کوچولو را در هفته یک یا دو بار تکرار بروم. نباید از هزینههای کودک زد. باید از همین برنامهها به بچهها آموزش بدهیم.
چطور با بودجه کم این همه سال ادامه دادید؟
مادر: شاید باورتان نشود، اما وقتی میدیدم بودجه کم است برای آهنگسازی برنامه سراغ دانشجویان موسیقی میرفتم و باید روزها و ساعتهای زیادی وقت میگذاشتم تا ترانه را آنطور که میخواهم بسازد. اگر بودجه بود میرفتم سراغ فریبرز لاچینی که در آهنگسازی حرفهای است نه سراغ دانشجوی موسیقی که ساعتها وقت بگذارم و اذیت شوم. همه اینها با عشق به رادیو میسر شد و اگر عشق نبود کار جلو نمیرفت. همین کارها را هم کردم که برنامه سلام کوچولو ماندگار شد و اگر قرار بود باری به هر جهت باشد که ماندگار نمیشد. چندی پیش دکتر پوست رفتم و ماسک زده بودم. خانم دکتر بعد از چند دقیقه به من گفت که چقدر صدایم شبیه خانم وکیلی است که برنامه سلام کوچولو را گویندگی میکرد و کلی از خاطراتش از این برنامه گفت و من هم در ادامه گفتم خودم هستم و همان لحظه خانم دکتر از جایش بلند شد.
فکر میکنید چقدر سهمتان را به بچههای ایرانزمین ادا کردید؟
مادر: صددرصد تا جایی که جان داشتم این کار را انجام دادم.
دختر: راستش عشق به رادیو باعث شده که ما همه این سالها کار کنیم. خانم وکیلی واقعا همه این سالها عاشقانه برای بچهها کار کرده و من دیدهام. واقعا برای مادرم دستمزد مهم نبود. برایش اهمیت داشت برنامهای که برای بچهها میسازد واقعا به آنها یاد بدهد. همچنین خانم نشیبا با اینکه پیشنهادهای زیادی دارد اما برای هر قسمت از برنامه شببخیر کوچولو فقط 60هزار تومان دریافت میکند. فکر میکنم با برنامه «گلبانگ» ماهی یکونیم بگیرد از رادیو اما باز هم عاشقانه کار میکند.
مادر: خانم نشیبا صدای جادویی دارد. واقعا باید قدردان پیشکسوتان باشیم. خانم نشیبا متولد سال 1325 و من متولد سال 1328 هستم، حتی از من هم سه سال بزرگتر است اما همچنان با عشق و علاقه در برنامه شببخیر کوچولو با آن صدای زیبایش قصه میگوید.
دختر: حتی چون با اتوبوس رفتوآمد میکرد یکبار دستش شکست و در این مدت مرتب مادرم به من میگفت هرگز کسی را جایگزین ایشان نکنم، چون برنامه شکست خواهد خورد. بعد از این اتفاق هم فقط سرویس رفت و برگشت دادند و همین. واقعا باید قدر پیشکسوتان را بدانیم که با جانودل و با عشق کار میکنند بیآنکه به دستمزدهایشان بیندیشند.
دختر: بله. شنونده مستقیم برنامه بودم. ضمن اینکه من ته تغاری بودم و اختلافم با خواهر بزرگترم 14 سال بود، به همین دلیل همیشه همراه مادرم بودم و در استودیوهای رادیو بزرگ شدم. حتی دوستانم به شوخی میگویند گلریز تو در استودیوی رادیو به دنیا آمدی! (با خنده). در واقع من مادرم را همیشه در محیط رادیو بیشتر از خانه دیده ام. من هم از کودکی در برنامه سلام کوچولو حضور داشتم تا اینکه به 18سالگی رسیدم. بعد به دلیل علاقهای که به کار تهیهکنندگی داشتم به این سمت گرایش پیدا کردم، اما دو خواهر بزرگترم اصلا وارد فضای هنر نشدند و علاقهای هم نداشتند.
خانم وکیلی از اینکه ته تغاریتان مسیر شما را ادامه داده، چه حسی دارید؟
مادر: خیلی خوشحالم. ضمن اینکه حضور گلریز خیلی به من کمک کرد. وقتی بزرگتر شد به دلیل اعتمادی که به گلریز داشتم و میدانستم سلیقه من را میداند، ویرایش کار را به او میسپردم. بچهها هم در استودیو گلریز را میشناختند و با او اخت شده بودند، به همین دلیل حس بیگانگی با او نداشتند.
شما هم شنونده برنامه دخترتان هستید و آیا پیش آمده به او نقد کنید؟
مادر: اوایل وقتی سردبیر برنامه شب بخیر کوچولو بود تکستها را برایم میخواند و با هم تبادل نظر میکردیم. واقعا گلریز در این کار دختر باهوشی است. همین باعث شد وارد این حوزه شود. وقتی من به او اعتماد میکردم و سیدی ضبط برنامه سلامکوچولو را برای ویرایش به او میدادم، میدانست برای حفظ شدن فضای طبیعی برنامه نباید تپق بچهها را در بیاورد اما وقتی به یک دستیار دیگر میدادم، آنها این بخشها را در میآوردند و یک کار شسته رفته میدادند، در حالی که زیبایی برنامه سلام کوچولو و ماندگار شدنش، فضای طبیعی صحبت با بچه هاست.
اتفاقا من هم این سوال را داشتم که چطور تپق بچهها را در این برنامه پخش میکردید، حتی اگر بچهای چندینبار تپق میزد؟
مادر: برای اینکه میخواستم حضور خود بچهها در برنامه حس شود.
دختر: جالب است خاطرهای تعریف کنم و اینکه مادرم ارزیاب برنامههایم بود و من نمیدانستم، حتی به من نگفته بود. کاملا رفتار مادرم در کار با من حرفهای و جدی بود. راستش حتی به من هم رحم نمیکرد (با خنده) و کلی به قول معروف چکش کاری کرد تا به این جا رسیدم. همین موضوع کمک زیادی به من کرد تا رشد کنم. واقعا وقتی با مادرم کار میکردم خبری از مهر و محبت مادری نبود و فقط بحث کار بود.
مادر: متاسفانه بچههای امروز خیلی درگیر فضای مجازی شدند و شما میبینید بچهها از سنین کودکی دست به موبایل هستند و این اصلا خوب نیست. والدین هم از این مساله گلایه دارند و من وقتی بچهها را در این حالت میبینم دلم خیلی میسوزد. در واقع والدین برای اینکه بچهها را سرگرم کنند گوشی تلفنهمراهشان را در اختیارشان میگذارند و این اتفاق بدی است. همین موضوع باعث شده بچهها کمتر رادیو گوش بدهند. معتقدم اگر برنامهسازی با هوشیاری در رادیو برای کودکان انجام شود و کارشناسی شده باشد، حتما بچهها جذب میشوند. یعنی در ابتدا پدر و مادر گوش میدهند و بعد بچهها هم وقتی میبیند که پدر و مادر گوش میدهند آنها هم ترغیب میشوند که گوش بدهند.
به نظرم موزیک ابتدایی و انتهایی برنامه شب بخیر کوچولو خیلی بچهها را جذب میکند و بعد شاهد اجرای گرم و شیرین خانم نشیبا هستیم که خیلی شیرین قصه تعریف میکند. نباید بیهدف برای بچهها برنامه تولید کنیم. وقتی ما در سلام کوچولو میخواستیم مثلا به مبحث رعدوبرق بپردازیم. اول با روانشناس صحبت میکردیم که چطور طرح موضوع کنیم؟ چطور به والدین آموزش دهیم که این مبحث را به بچهها یاد دهند که از صدای رعدوبرق واهمه نداشته باشند ... . معتقدم هم در رادیو و هم در تلویزیون وقتی میخواهیم برای بچهها برنامه بسازیم حتما باید کارشناسیشده و هدفمند باشد.
دختر: رسالت ما در برنامه شببخیر کوچولو فراهمکردن یک فضای آرام برای خواب بچههاست و برخلاف برنامههای صبحگاهی است. بنابراین آموزش ما در این برنامه لطیف و نرم است، چون بچهها در آن وقت شب توانایی یادگیری ندارند و باید خیلی لطیف قصه را تعریف و به مبحثی هم اشاره کنیم. با توجه به تعطیلی مدارس و فضای آنلاین تدریس، ساعت خواب بچهها تغییر کرده است و والدین از ما میخواهند که زمان برنامه شببخیر کوچولو که 9 و 30 دقیقه شب پخش میشود، تغییر کند و ما به آنها میگوییم میتوانند برنامه را از ایرانصدا دانلود کنند و برای بچهها بگذارند. تماسهای والدین نشان میدهد بچهها و بزرگترها شنونده برنامه شببخیر کوچولو هستند.
چطور رادیو میتواند با فضای مجازی رقابت کند؟
دختر: این فقط مشکل ما در ایران نیست اما معتقدم هر مشکلی را میتوان از خانواده حل کرد. والدین باید بدانند در خانه بچهها را چطور سرگرم کنند. من و همسرم قانونی داریم و اینکه هر وقت خانه میآییم گوشیهایمان را کاملا کنار میگذاریم. چون دخترم در سنی است که علاقهمند است به سمت گوشی برود. بنابراین رسانه باید در این زمینه به پدر و مادر آموزش داده و هشدار دهد چطور بچهها را از فضای مجازی نجات بدهند. همه این موارد از خانواده شروع میشود.
دختر: بله. همانطور که گفتید برنامه چند سالی متوقف بود و سال 1389 بعد از توقف چند سال دوباره روی آنتن آمد. من از تولد دوباره این برنامه، تهیهکنندگیاش را به عهده دارم. درباره قصهها باید بگویم مگر قصهها تکراری میشوند؟ بیش از 40 سال است قصه شنگولومنگول را میشنویم اما باز هم وقتی شنونده آن هستیم با دقت گوش میدهیم و برایمان جالب است. بنابراین ایرادی ندارد در قصه، شخصیتها را تغییر دهیم و تعریف دوبارهای داشته باشیم. ما هم در برنامه شببخیر کوچولو همین کار را میکنیم. ضمن اینکه همانطور که تاکید کردم ما باید به واسطه قصه ذهن بچهها را در این برنامه آرام کنیم. بنابراین تکرار هم ایرادی ندارد.
برخی معتقدند دوران قصهگویی تمام شده است. خانم وکیلی شما بعد از این همه سال معتقدید این اتفاق افتاده یا نه؟
مادر: بچهها همیشه قصهگویی را دوست دارند. به محض اینکه شما بگویید یکی بود یکی نبود حتما بچهها جذب میشوند. بهویژه اینکه بچهها همچنان برای قصهگویی سراغ مادربزرگها میروند، چون آنها قصه را خیلی شیرین تعریف میکنند. البته مادران جوان هم باید حوصله کنند و روایت قصهگویی شیرین را یاد بگیرند. چراکه ما از طریق قصهگویی میتوانیم رفتارهای درست را به بچهها آموزش دهیم. مثلا اگر بچهای کار اشتباهی کرد از زبان خرگوش، موش و ... نتیجه یک رفتار اشتباه را یاد بدهیم. مثلا اگر یک بچه گلدانی را شکست و به دروغ گفت کار من نیست، ما میتوانیم به واسطه قصه، نتیجه کارش را بگوییم. درحالحاضر یک کتاب چینی است که آقای رحماندوست برای بچهها ویراستاری کرده و چند فصل است. من هم فکر میکنم 80 تا 90 قصه را خواندم و 40 قصه دیگر باقی مانده است. این قصهها را برای ایرانصدا آماده میکنیم. در این قصهها خیلی زیبا برای بچهها میگوید که مثلا اشعه ایکس چطور از بدن عبور میکند. همچنین به والدین آموزش میدهد در قالب قصه که چطور به بچهها رفتارهای درست را یاد بدهند.
ساده و زیباست.
-
مردی که خود فوتبال بود
-
تکرار نقشههایآمریکا در بیروت
-
صنایع کوچک میتوانند تحریم را بی اثر کنند
-
سیل مرگ اروپا را غافلگیر کرد
-
صعود کمهیجان
-
50 سال با قصههای مادر بزرگ
-
مکملهای ماندگار
-
استان خوزستان، مرد میدان میخواهد
-
تعویق برای تبلیغ
-
تامین نسبتا سیاسی!
-
ما به قربان تو رفتیم و همانجا ماندیم
-
الزامات گردشگری در دولت جدید
-
لاوروف: ماموریت آمریکا در افغانستان شکست خورد
-
درسهایی از قطعنامه 598
-
اسم رمز عملیات غرب علیه لبنان