دو نرخی‌شدن ارز؛ یک تجربه شکست‌خورده

دو نرخی‌شدن ارز؛ یک تجربه شکست‌خورده

    همه می‌دانند چه چیزی درست است و چه چیزی غلط؛ آنها تجربه‌های جهانی را می‌دانند و آگاهند که هیچ کشور پیشرفته و منظمی در جهان نیست که ارز دو نرخی داشته باشد. همه هم می‌دانند دو نرخی‌بودن ارز یک راه‌حل کوتاه‌مدت برای حل مسائل اقتصادی است و لابد توصیه مدیران مصلحت‌اندیش را می‌شنوند که فعلا بهتر است اقتصادمان را با این «مرفین»ها و «مُسکن»ها حفظ کنیم تا ببینیم بعدا چه پیش می‌آید. شجاعت تصمیم‌گیری یک سیاستمدار در این بزنگاه‌ها مشخص می‌شود. او می‌تواند به روال موجود دست نزند و در محافظه‌کاری همان سیاست را ادامه بدهد یا این‌که محبوبیت مستعجل یا ثبات کوتاه‌مدت ولی بیمار اقتصادی را رها کند و دل به دریا بزند و برای شکوفایی اقتصاد یک کشور تصمیم‌های مشکل اما درست بگیرد. باید پذیرفت در روند تکامل نرخ ارز چاره‌ای نیست تا همه چیز را به بازار بسپاریم. ثبات یا بی‌ثباتی یک امر تزریقی یا مصنوعی نیست. ثبات تابعی است از شرایط زندگی اجتماعی و موقعیت سیاسی و اقتصادی کشور ما. یعنی مجموعه‌ای از عملکردها نشان خواهد داد که آیا باثبات هستیم یا نه. این کمال ساده‌لوحی است اگر فکر کنیم «ما با اتخاذ یک تصمیم اقتصادی ثبات را بر زندگی مردم حکمفرما می‌کنیم.» ثبات در زندگی مردم یک تابع چندمتغیره است که براساس فاکتورهای متنوع و پیچیده‌ای تعیین می‌شود. سیاست‌های کلان و بلندمدت یک کشور باید ناظر به ثبات باشد و تصمیم‌های گذرا نباید به عنوان تصمیم‌های قطعی یا همیشگی تلقی شود؛ هیچ‌کس بر سر پل خانه‌ای بنا نمی‌کند. باید از پل رد شد. تصمیمات دولت‌ها همیشه بر نرخ ارز تأثیر می‌گذارد. تأثیرات تصمیم‌های سیاسی در اقتصادهای آزاد هم کتمان‌ناپذیر است. ولی اجازه داده می‌شود که نرخ ارز نوسان داشته باشد تا فشارها و ضربه‌های احتمالی اقتصادی خودبه‌خود کنترل شود. به همین دلیل، بانک‌های مرکزی عملا کمتر در تعیین نرخ ارز دخالت مستقیم می‌کنند. هر روز هم دارد از میزان دخالت بانک‌های مرکزی کشورها کم می‌شود.
همان طور که تا الان دست‌مان آمده است، ثابت بودن نرخ ارز برای خرید کالاهای اساسی نتوانسته مساله تورم را حل کند. حتی بعد از حضور دلار ۴۲۰۰ تومانی اقتصاد نامتلاطم‌تر شد. عملا حضور ارز ترجیحی به ثبات در بازار کمک نکرده است. برخی مخالفان حذف ارز ترجیحی، به بی‌ثباتی در بازار نشانی می‌دهند. یعنی نام این چیزی که الان در اقتصاد ایران حاکم است «ثبات» است؟
حتی در کشورها با سوابق جدی سوسیالیستی مثل چین اصلاحات اقتصادی ناظر به اصلاح قوانین ارزی و کاهش دخالت‌های دولت بوده است. نیازی به تکبر نیست؛ باید از تجربیات دیگر کشورها نیز استفاده کرد. نباید از هول چاله در چاه افتاد. همین الان تجربه ترکیه پیش روی ماست. ترکیه از نظر اقتصادی در دورانی بحرانی به سر می‌برد. البته سقوط ارزش پول ملی ترکیه در مقابل دلار قابل مقایسه با سقوط آزاد ریال در سال‌های دولت دوم حسن روحانی نیست. با این حال رجب طیب اردوغان حاضر نشد به روش‌هایی روی بیاورد که رقابت در بازار اقتصادی را در یک اقدام مستقیم از بین ببرد. او گفت فضای اقتصادی را نخواهد بست. انواع بازی‌های مالیاتی توسط دولت ترکیه طراحی می‌شود. انواع روش‌ها و حیله‌ها در خصوص کاهش نرخ سود بانکی (ولو در ظاهر) به کار گرفته می‌شود اما رئیس دولت از قوانین بازار تخطئه نمی‌کند یا حداقل در ظاهر همه چیز را در انقیاد مستقیم دولت قرار نمی‌دهد. البته برخی اقتصاددانان ترکیه از اقدامات اردوغان انتقاد کرده‌اند. با این همه نرخ ارز در ترکیه شناور است.
تجربه آرژانتین در 20 سال پیش هم نباید فراموش شود. مشکلات اقتصاد بالا گرفت. دولت درماند. به نظرش رسید نرخ ارز را دوگانه کند. البته اختلاف بین دو نرخ چندان بالا نبود. (درگوشی باید بگویم اختلاف بین ۴۲۰۰ تومان و ۲۸۰۰۰ تومان را کدام عقلی تأیید می‌کند نمی‌دانم. مثل این می‌ماند که یک بزرگراه در اقتصاد بسازید و نامش را «زنده‌باد فساد» بگذارید.) با این حال آرژانتین هم راهی به شهری نبرد؛ گره اقتصادی کور شد و بازار بی‌ثبات ماند. دو نرخی‌بودن ارز پایه بی‌ثباتی اقتصادی است. (شوخی در سال‌های دهه 80 بین جوان‌ها مد شده بود. می‌گفتند ایران تنها کشوری است که از بقال سر کوچه‌اش می‌پرسید: آقا شارژ  
2هزار تومانی‌ات چند است؟ آن جوانان شوخ‌طبع نمی‌دانستند چند سال بعد یک عده دولتمرد همین شوخی را جدی می‌گیرند!)
مقالات اقتصادی می‌گوید دوگانه شدن نرخ ارز کمک شایانی به ایجاد بازارهای سیاه خواهد کرد. تاجر هم وسوسه می‌شود. چون در معرض قوانین بازار بوده و محتمل است که از رویکردهای خلاف اخلاق در مبادلات استفاده کند. قانونگذار باید راهش را ببندد. تعداد مقالات علیه دو نرخی‌بودن ارز به گونه‌ای است که محال است کارشناسان اقتصادی آن را ندیده یا مطالعه نکرده باشند. مشکل کجاست؟
ساده‌اش این است که از تبعاتش هراس دارند. می‌گویند بگذارید این بیمار سرطانی با همین حالش به زندگی ادامه بدهد. کاری به کارش نداشته باشید. حال آن که پزشک متعهد توصیه می‌کند هر چه زودتر معالجه را شروع کنید. ممکن است درد بکشد، موی سرش بریزد، ولی زنده می‌ماند. می‌ترسند جامعه توان برخورد با واقعیت را نداشته باشد و نخواهد با درد کنار بیاید. وگرنه در بلندمدت با تک‌نرخی‌شدن قیمت ارز، بازارهای مالی ما شکوفا خواهد شد. ضریب جینی و تولید ناخالص داخلی ما اصلاح خواهد شد. رشد اقتصادی مد نظر دولت تجربه خواهد شد. نیاز نیست دوباره از نو چرخ را اختراع کنیم. رهروان در صدها مقاله خواندنی از راهی که رفته‌اند سخن گفته‌اند. باید از آنان آموخت.
برخی اقتصاددانان دانا هم می‌گویند نگران شرایط اقتصاد کلان کشور هستند. آنها سیاست‌های اقتصادی را هم‌بسته نمی‌بینند و هراس دارند که با حذف ارز ترجیحی مشکلات بیشتر شود. این نگرانی بحق است. با این همه آنها هم می‌دانند که روش‌های فعلی هم دیری نخواهد پایید. سازوکارهای موقتی جواب نخواهد داد. حال که وزیر جوان و پرانرژی در وزارت اقتصاد حاضر است می‌توان انتظار داشت که یکی از راه‌های بیرون‌کردن اقتصاد ایران از حالت شرطی همین برداشتن نرخ ارز ترجیحی است. متأسفانه این روزها اقتصاد ما بسیار شوک‌پذیر شده است و متأثر از عوامل بیرونی مثل مذاکرات هسته‌ای عمل می‌کند؛ اتفاقا دو نرخی‌بودن ارز در بلندمدت به شرطی‌شدن اقتصاد کمک خواهد کرد. با پذیرش این سیاست اقتصادی داریم به دیگران می‌گوییم ما ضعف‌های اساسی در ساختارهای اقتصادی داریم و به همین خاطر داریم از سپرهای موقتی استفاده می‌کنیم تا ببینیم چه می‌شود.
اصلاح نظام اقتصادی و تجاری نمی‌تواند به آینده موکول شود. اشکال اقتصاد‌دان‌ها بجاست. آنها می‌گویند تحولات مطلوب اقتصادی در یک اکوسیستم سالم به وقوع خواهد پیوست. آنها می‌گویند درست است سهمیه‌بندی یک روش از کار افتاده است اما وقتی می‌توان این قانون را کنار گذاشت که سازوکارهای اقتصادی کشور شفاف و سالم باشد.
با این همه تداوم این سیستم هم به صلاح نخواهد بود. تجربه تلخ ونزوئلا با سیستم ارز سه‌نرخی پیش روی ماست. اما در کنار این توصیه‌ها و روش‌های اقتصادی باید پیوست‌های فرهنگی و رسانه‌ای هم مد نظر باشد.
یک: دولت، شخص رئیس‌جمهور و وزیر اقتصاد باید افکار عمومی را قانع کنند. کام ما از این گفته که «خودم روز جمعه باخبر شدم» هنوز تلخ است. مردم ظرفیت چشیدن این تلخی را ندارند. البته شخص آقای رئیسی به اقناع افکار عمومی و فروتنی در برابر مردم اهتمام دارد. باید همه دولت به این موضوع توجه داشته باشند. وزیر اقتصاد باید در نظر مردم شفیق‌ترین و رفیق‌ترین به نظر بیاید. طبیعی است این تصمیم اقتصادی بزرگ نمی‌تواند یکسره پشت درهای بسته اتخاذ شود. هم از مردم نظرخواهی شود، هم به زبان ساده و محترمانه و بدون پوزخند (که زهرش هنوز در تن آحاد جامعه مانده است) به مردم مرتبا درباره حذف ارز ترجیحی توضیح داده شود. ساختن موشن‌گرافی‌ها و بهره‌گیری از تجربه باقی کشورها در تصویرسازی‌ها بسیار اهمیت دارد. جامعه باید در آرامش با این داستان
کنار بیاید.
دو: نسبت به قیمت‌گذاری حامل‌های انرژی هم باید روشی درست را به کار گرفت. نباید این فنر بیش از این فشرده شود. همه ما می‌دانیم که مثلا قیمت بنزین تا 10 سال دیگر به همین قیمت فعلی نخواهد بود. دولت باید بتواند با روشی پلکانی به همراه پیوست فرهنگی و رسانه‌ای کارا این موضوع را هم برای مردم جا بیندازد. اینها امور نظامی نیست که نتوان برای مردم باز کرد. باید مردم را امین دولت دانست. ضمنا اصلاح نظام تصمیم‌گیری درباره قیمت حامل‌های انرژی نیازمند یک شجاعت ویژه‌ است. شجاعتی که دولت باید از خود ابراز کرده و بازار خودرو را نیز اصلاح کند. هیچ دلیلی ندارد که همه فشار خودروسازی در ایران بر دوش خریداران باشد. قیمت خودرو در ایران در مقایسه با بازار جهانی بالاست. بنابراین باید تصمیم‌ها در یک فضای همگن اتخاذ شود. یعنی همان طور که دولت باید قیمت حامل‌های انرژی را واقعی کند، باید قیمت خودرو را واقعی کند و شهامت داشته باشد اشتباهاتش را بپذیرد.
اقتصاد فضای تنفسی مالی یک کشور است؛ تشکیل‌شده از جزیره‌های بی‌خبر از هم نیست. برداشتن نرخ ارز ترجیحی آغاز یک جراحی بزرگ اقتصادی است. عاقلانه نیست تیم جراحی وسط عمل دست از کار بکشد؛ باید تا پایان عمل با صبوری و جدیت مشکلات را حل کنند.