دنیا را جای بهتری بخواهیم

نرگس برهمند، شاعر برگزیده جشنواره ادبی الوند:

دنیا را جای بهتری بخواهیم

باید 10 سال می‌گذشت تا تجربه‌های شاعرانه نرگس برهمند به جایی می‌رسید که دست و دلش به کار بیفتد برای انتشار یک مجموعه شعر تازه. «آمبرولا؛‌ خواهر گل‌های جهان» سومین دفتر شعر برهمند است که در جشنواره شعر الوند به عنوان مجموعه شعر برگزیده، انتخاب شد. این کتاب، همچنین نامزد دریافت جایزه شعر شاملو شده‌بود. این‌که شعرهای برهمند نامزد دریافت جایزه شده‌اند و این‌که او بعد از مدت‌ها مجموعه تازه‌اش را منتشر کرده، یک سوی ماجراست ولی این‌که در جای‌جای شعرش می‌توان تصویرسازی‌های ملموس از طبیعت را تجسم کرد و این‌که زنانگی را می‌توان در پس همه اشعارش درک کرد، سوی دیگر ماجراست؛ سوی دیگری که درباره‌اش باید از خود برهمند شنید. نرگس برهمند اهل خراسان است، در رشته ادبیات فارسی تحصیل کرده و در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کار می‌کند و اگر این همه برای شناختن او کافی نیست، گزیده‌ای از گفت‌وگوی ما را با او بخوانید:

آمبرولا اسم علمی گل شفلر است. در یک برنامه مستند دیده‌بودم راوی توضیح می‌داد آمبرولا ممکن است خواهر همه گل‌های جهان باشد، درواقع منظورش این بود که یکی از اولین گل‌های جهان بوده‌است. این، در ناخودآگاه من ثبت شد و در نتیجه من به تناسب شعرم از آن استفاده کردم. در واقع اسم کتابم را از یک حقیقت علمی برداشت کرده‌ام.  
شاید یک شاعر از طبیعت وام بگیرد، اسم رودها و گل‌ها و کوه‌ها را در شعر بگنجاند اما طبیعت را زندگی نکرده‌باشد؛ در این صورت، تصاویری که از طبیعت تشریح می‌کند، ملموس نخواهدبود اما من واقعا با طبیعت زندگی می‌کنم، از آن استفاده می‌کنم و حظ می‌برم. زشتی‌های طبیعت یا به عبارت درست‌تر اتفاقاتی را که ما در طبیعت رقم زده‌ایم، با همه وجودم حس می‌کنم، همین‌طور زیبایی طبیعت را. هر آنچه از طبیعت در شعر من می‌خوانید، تردید نداشته‌باشید که یک نمود واقعی یا عاطفی دارد؛ یا اتفاق افتاده یا یک تصویر شاعرانه است که در شعر به آن می‌گویند خیال. من برای سرودن شعر، به تجربه‌هایی نیاز دارم که مثل تکه‌های یک پازل کنار هم بنشینند و بعد تبدیل به شعر بشوند. اگر تجربه‌های محیطی و عاطفی اتفاق نیفتد، یک هنرمند نمی‌تواند دست به خلق و آفرینش بزند. تکه‌ها جمع می‌شوند، کنار هم قرار می‌گیرند و شعر اتفاق می‌افتد. 
 شعر و تأثیرپذیری از شاعران دیگر 
من تاثیرپذیری از شاعران دیگر را نمی‌پسندم؛ چون شیوه و روش شعر گفتن من حاصل تجربه‌های زیستی خودم است، همین طور زبان شعرهایم ولی خواندن شعر، مرا مشتاق به سرودن می‌کند. این را نمی‌توانم انکار کنم که مثلا وقتی سعدی می‌خوانم، مشتاق می‌شوم به نوشتن. زیبایی تصاویری که سعدی با کلامش خلق می‌کند یا وقتی از شاعران معاصر، قطعه‌ای می‌خوانم و می‌توانم با آن همذات‌پنداری کنم، احساس شاعرانه‌ای در من بوجود می‌آورد که به شعر گفتن منتهی می‌شود. 
نه فقط شعر بلکه داستان و رمان هم برای سرودن به من تلنگر می‌زنند. شاید بیشتر از شعر، داستان و رمان می‌خوانم، بسیار به آن علاقه‌مند هستم و به نظرم خواندن، لایه‌های خاموش ذهن هنرمند را بیدار می‌کند و اسباب نوشتن را فراهم می‌آورد. من در کارگاه‌های ادبی همیشه به نوجوانان تاکید کرده‌ام برای کسانی که دستی بر قلم دارند، خواندن، یک تکلیف است اما به‌جز خواندن، تجربه‌های دیگر هنری هم می‌توانند الهام‌بخش باشند. به نظرم تماشای فیلم، رفتن به یک نمایشگاه خوب، شنیدن موسیقی و هر نوع مواجهه با آثار هنری، می‌توانند به تجربه‌های ادبی بدل شوند. 
شعر و شمارگان پایین کتاب‌ها
کتاب، ارتباطی قوی‌تر نسبت به فضای مجازی ایجاد می‌کند و می‌توان نسخه الکترونیک آن را هم منتشر کرد؛ مثل آمبرولا که نسخه الکترونیک آن هم در دسترس قرار دارد. کتاب، نوستالژی دارد و در دست گرفتن و ورق زدنش لذتبخش است. کتاب برای شاعر، حس همان دفتر شعر یا دیوان را دارد که همه شاعران داشته‌اند. فضای مجازی امکان خوبی برای انتشار اشعار است اما این احتمال وجود دارد که برخی شعرها برداشته شوند و نام شاعرشان فراموش شود یا ممکن است دنیای مشابهی از جهان یک شاعر ساخته شود. با همه اینها به نظرم می‌شود از این فضا استفاده بهینه کرد. کتاب‌های صوتی، پادکست‌ها و هر امکان دیگری در فضای مجازی می‌تواند بسیار جذاب باشد اما معایبی هم دارد و ممکن است اتفاقاتی برای سروده‌های یک شاعر بیفتد.  ناشران نیز کتاب‌ها را با تیراژهای پایین منتشر می‌کنند که باعث تاسف است اما دلیلش بی‌توجهی مردم به مجموعه‌های شعر است. کتاب‌های الکترونیک هم فروش قابل اعتنایی ندارند مگر کتاب‌هایی که تبلیغات زیادی داشته‌باشند، شاعر یا نویسنده بسیار مطرح و محبوب باشند یا این‌که واقعا کسانی اهل کتاب باشند که آنها را بخرند. با این حال هنوز آدم‌های کتابخوان داریم و با وجود همه دشواری‌ها اگر کسی اهل کتاب خواندن باشد، هر طور شده کتاب مورد نظر را تهیه می‌کند؛ چه کاغذی چه به صورت الکترونیک. 
چرا کمتر شعر می‌خوانیم؟
فقط ارتباط با شعر نیست که موجب ارتباط با احساسات می‌شود. غیر از شعر هم داده‌هایی وجود دارد که نشان‌دهنده احساسات مردم این دوره است. اکثر مردم دارند زندگی عادی را پیش می‌برند و اگر کسی، جایی، لذتی را کشف کند، آن را مثلا در فضای مجازی با ما به اشتراک می‌گذارد. به نظرم این غنیمت است. یکی از مزایای فضای مجازی این است که مردم می‌توانند به راحتی احساسات خود را به نمایش بگذارند؛ با زبان عکس، موسیقی و تصویر. 
آدم‌های عادی لحظه‌های معمولی زندگی خود را به اشتراک می‌گذارند و گاهی می‌بینم کسی چیزهایی را کشف کرده و دارد تغییراتی ایجاد می‌کند؛ این تبادل و اشتراک‌گذاری در گذشته از طریق زبان و ادبیات صورت می‌گرفت اما حالا ابزارهای بیشتری برای ارائه داریم؛ زبان تصویر، صدا و موسیقی به‌علاوه زبان شعر و ادبیات که خب مسلما زبان برتر و فاخراست.
ممکن است یکی هنرش خیاطی باشد و یک لباس زیبا خلق کند، یکی آشپز باشد و نتیجه‌اش یک غذای خوشمزه بشود یا یک شاعر که یک شعر زیبا می‌نویسد. آنچه اهمیت دارد، شعر نیست و این که بگوییم چرا مردم به شعر توجه نمی‌کنند. کسانی که اهل شعر و شاعری باشند، هرطوری که باشد خودشان را به شعر می‌رسانند. به نظر من در ابعاد وسیع جامعه، اصل، توجه به درون است؛ این‌که داشته‌ها و دریافت‌های‌مان را رها نکنیم، هر آنچه را که دیده و خوانده و دریافت کرده‌ایم، باید به شکلی که بلد هستیم و می‌توانیم، ارائه کنیم و آفرینشی را رقم بزنیم. طرحی نو دراندازیم و سعی کنیم که جهان را بسازیم. دنیا را جای بهتری برای زندگی بخواهیم. این دنیا برای ماست.

آذر  مهاجر -  گروه فرهنگ و هنر