نفر اول زندگیتان شمایید
فرهاد! چه چیزی بیشتر از همه تو را اذیت میكند؟ فرهاد: «من یك قربانی هستم. قربانی خانواده، جامعه و دوستانم؛ دنیا خیلی بیرحم است. از كودكی شرایطم خوب نبوده است. همیشه باید به خاطر دیگران در رنج باشم.»
فرهاد 35 ساله، دنیا را خیلی سخت و رنجآور توصیف میكند. اولین موضوعی كه با این جملات به ذهن میرسد، این است كه در زندگی فرهاد، خودش كجاست؟ هر مشكلی كه تجربه كرده است، دیگران در آن نقش داشتهاند. یعنی فرهاد هیچ نقشی در زندگی خودش ندارد؟ نفر اول زندگی او كیست؟
بسیاری از افراد، دیگران را مقصر شرایط بد یا حتی خوب خود میدانند اما واقعیت این است تا زمانی كه نپذیریم خودمان نفر اول زندگی خود هستیم یا اجازه دهیم دیگران به جای ما نفر اول در زندگیمان باشند، نمیتوانیم مسوولیت عملكردمان را برعهده بگیریم. گاهی ممكن است به علت تابآوری پایین و بیثباتی كه در درون خود حس میكنیم، دیگران را مقصر بدانیم. اینكه فردی به ما زیان مادی وارد كند، شاید اولین خطا از خودمان بوده كه نتوانستیم فرد موردنظر را بهدرستی بشناسیم و اعتماد بیجا كردهایم. فرض كنید انگشت اشاره و اتهام بعد از شكست تلخ مالی به سمت دیگری برود. در این صورت ما از عللی كه موجب شده یك نفر از ما سوءاستفاده كند، دور میشویم. چقدر محتمل
خواهد بود كه دوباره این تجربه در محیط دیگری با شخص جدیدی و در موضوع متفاوتی اتفاق بیفتد؟ چقدر ممكن است نگاه كردن به خودمان سخت باشد كه تمركزمان روی دیگران میگذاریم؟! اگر عصبانی میشویم، شكست میخوریم، رنج میكشیم، آزرده میشویم و در كل حال بدی را تجربه میكنیم، باید علت آن را در خود جستوجو كنیم و تا زمانی كه به روان خود - با تمام دشواریهایش - نگاه نكنیم و انگشت اشاره را به سمت خودمان برنگردانیم، حال خوب را تجربه نخواهیم كرد. رسیدن به حال خوب نیاز به تلاش دارد.
سید محسن كلانتر - روانشناس بالینی
بسیاری از افراد، دیگران را مقصر شرایط بد یا حتی خوب خود میدانند اما واقعیت این است تا زمانی كه نپذیریم خودمان نفر اول زندگی خود هستیم یا اجازه دهیم دیگران به جای ما نفر اول در زندگیمان باشند، نمیتوانیم مسوولیت عملكردمان را برعهده بگیریم. گاهی ممكن است به علت تابآوری پایین و بیثباتی كه در درون خود حس میكنیم، دیگران را مقصر بدانیم. اینكه فردی به ما زیان مادی وارد كند، شاید اولین خطا از خودمان بوده كه نتوانستیم فرد موردنظر را بهدرستی بشناسیم و اعتماد بیجا كردهایم. فرض كنید انگشت اشاره و اتهام بعد از شكست تلخ مالی به سمت دیگری برود. در این صورت ما از عللی كه موجب شده یك نفر از ما سوءاستفاده كند، دور میشویم. چقدر محتمل
خواهد بود كه دوباره این تجربه در محیط دیگری با شخص جدیدی و در موضوع متفاوتی اتفاق بیفتد؟ چقدر ممكن است نگاه كردن به خودمان سخت باشد كه تمركزمان روی دیگران میگذاریم؟! اگر عصبانی میشویم، شكست میخوریم، رنج میكشیم، آزرده میشویم و در كل حال بدی را تجربه میكنیم، باید علت آن را در خود جستوجو كنیم و تا زمانی كه به روان خود - با تمام دشواریهایش - نگاه نكنیم و انگشت اشاره را به سمت خودمان برنگردانیم، حال خوب را تجربه نخواهیم كرد. رسیدن به حال خوب نیاز به تلاش دارد.
سید محسن كلانتر - روانشناس بالینی