مدلینگ روی فلاکت

وقتی «خودنمایی» ابزاری برای همدردی با مردم می‌شود

مدلینگ روی فلاکت

برای تعمیم یک اتفاق به یک «مای» جمعی چقدر نیاز به تکرار آن اتفاق داریم؟ این سوالی است که باید پیش از هر نوع تحلیلی به پاسخ آن فکر کنیم. به‌عنوان مثال این‌که اگر بخواهیم لایه‌های زیرین یک اتفاق را بررسی کنیم باید به علت‌های آن بپردازیم و منتظر این باشیم که آن اتفاق چندبار تکرار شده باشد یا می‌توان به تنهایی هم به تحلیل آن پرداخت؟ 

اگر نوجوانی تصمیم به مرگ خودخواسته گرفت، می‌شود به بررسی علل این اتفاق پرداخت یا باید صرفا آن را اتفاقی نادر دانست؟ ماجرای تازه فراگیر شده در فضای مجازی اما بی‌نیاز از رسیدن به پاسخ این پرسش است چرا که از فرط تکرار حتی نیازی به تحلیل ندارد.
 قصه مربوط به مجموعه تصاویری از یک کاربر در فضای اینستاگرام است که در چند روز گذشته واکنش‌های منفی بسیاری را به همراه داشته است، مجموعه تصاویر منتشر شده او را در حال مدلینگ لباس روی ویرانه‌های متروپل نشان می‌دهد، نمایشی سخیف برای آنچه او «همدردی با مردم آبادان» خوانده است.
 این اتفاق فارغ از واکنش‌های منفی کاربران باعث پرسش‌های اساسی‌تری هم شد، این‌که آیا مجازیم این رویه را تعمیم به یک «مای» جمعی کنیم و این‌طور از خودمان بپرسیم که «ما» به کجا رسیده‌ایم که برای همدردی به فلاکت مردم روی ویرانه‌های این سختی‌ها به خودنمایی بپردازیم؟ این جنون دیده‌شدن در فضای عجیب مجازی ناشی از چیست؟ پیش از این هم این اتفاق در سطوح دیگری تکرار شده بود. یادمان نرفته در آستانه مهرماه بسیاری از به اصطلاح اینفلوئنسرها با خرید چند کیف و کفش به مناطق محروم می‌روند و با ذوق کودکان پابرهنه سلفی می‌گیرند، بی‌توجه به کرامت آن کودکان که زیر پای این شهوت دیده‌شدن این جماعت له شده‌است. گاهی هم ماجرا آن‌قدر روشن است که نیازی به بازنگری یک اتفاق برای پی بردن به لایه‌های زیرین آن نیست. 
به این مفهوم که چندان نمی‌شود به این سوال پرداخت که چه بلایی بر سر یک جامعه آمده است که با لباس‌های یک برند لوکس روی ویرانه‌های متروپل قدم بزند و عکس بگیرد و بدتر این‌که آن را هم‌معنا با همدردی بداند. این‌که غم گسترده‌ای به نام متروپل آبادان هم به زمینی برای خودنمایی عده‌ای تبدیل شده دیگر ارتباطی با آن فرد ندارد، این بلایی است که همه ما را در می‌گیرد، همه مایی که به نوعی مخاطب رفتار آنها هستیم.