نسخه Pdf

گرای دل

گرای دل

ممکن بود یکهو از چند کیلومتر آن طرف‌تر ببینی یک دود بلند شده است و مثلا پیامش این است که فلان قبیله مواد غذایی اش تمام شده و نیاز به کمک دارد. این دقیقا شرایط هزاران سال پیش را نشان می‌دهد که وسیله ارتباط با نقاط دور همین دود بود. امروز اما هزار و یک جور وسایل ارتباطی وحود دارد ولی خیلی اوقات ساده‌ترین حرف‌ها را هم‌با استفاده از همین ابزار نمی‌توانیم به طرف مقابل‌مان بفهمانیم.

نتیجه اخلاقی این دو پاراگراف بالا ساده است. مساله وسیله نیست، بلکه محتوایی است که قرار است منتقل شود. انواع و اقسام وسایل را هم به کار بگیری ولی نتوانی حرف دلت را درست متوجه دیگران کنی هیچ فایده ای ندارد.
حالا شاید ندانیم که همی حرف زدن، قواعد خاص خودش را دارد. اصلا ما در مورد اکثر چیزها فکر می‌کنیم خیلی بی قاعده و به قول معروف یلخی است. در حالی‌که اگر فرمول‌ها و زیر و بم کار را بدانیم هم خودمان تاثیرش را می فهمیم هم دیگران. حالا اگر‌فرمول‌ها را یادگرفتی و حرفی که خواستی بزنی محتوای جالبی نداشت چه؟ اگر‌دلی را شکست چه؟ اگر راهی را کج کرد چه؟ 
من چون یک بار نتیجه اخلاقی گرفتم و بیشتر از این دوست ندارم سرمقاله‌ام محتوا پیدا کند این یکی را می‌سپارم به خودتان. منتها یک جمله بد نیست بگویم. این‌که هم باید بلد باشیم خوب حرف بزنیم هم حرف خوب بزنیم.

حسین شکیب‌‌راد