نسخه Pdf

مُد دمُده

خیلی یواش و گذرا به مسأله مد و ابعاد آن پرداخته‌ایم

مُد دمُده

درباره مد و نبود شاخصه‌هایی در پوشش نوجوان که آدم را در کف جامعه، یاد هنر و اصالت ایرانی - اسلامی بیندازد تا دل‌تان بخواهد دراین دو سال که نوجوانه چاپ می‌شود، روده درازی و پرحرفی کرده‌ایم. این شماره هم مصادف شده با هفته مد و لباس جشنواره فجر که یکی از زیرشاخه‌هایش مد کودک و نوجوان است ولی ما قرار است فقط از مد حرف بزنیم. مد، امر متداولی که برای نوجوان نسل نوجوان امروز «دمده» شده است.

گنگش بالاس
یادم نمی‌رود یک روز در مدرسه هرقدر کلیپس موهایت گل درشت‌تر و حجیم‌تر بود و زیر مقنعه بزرگ‌تر نشان می‌داد 6برصفر از بقیه جلوتر بودی.
یا اگر به جای جلد کردن کتاب‌ها از جلد آماده استفاده کرده بودیم و جامدادی‌مان از این دم و دستگاه دارهای جعبه ابزاری بود، می‌شدیم یک بچه مایه‌دار واقعی. از کتونی سفید مارک و کیف باطرح سیندرلا و بن‌تن با انواع ژست‌های مختلف هم نگویم که نشان می‌داد نظر بچه مربوطه بر نظر خانواده که گفته‌اند یک کیف جنس خوب و ساده بگیریم چربیده و بالاخره با گریه و شیون همانی که او دوست داشته است، خریده‌اند.
حالااما ارزیابی و پژوهش درباره شناخت نسلی این‌طور نشان می‌دهد دیگر مد روی نوجوان امروز چندان کارساز نیست و در یکی از توصیفات این مقاله‌ها این نسل را یونیک نس یا منحصر به فرد معرفی کرده‌اند.
یعنی گرچه سلایق و باورهایش را در تولیدات امروز داخلی و خارجی چه در پوشش و چه در محصولات می‌بیند اما ریز به ریز از این مد استفاده نمی‌کند و خلاصه نظر خاص خودش را دارد و گنگش هم بالاس!

نائنگی مقولی؟
حتی دایره‌المعارف کوچه که احمد شاملو خدابیامرز سال ۱۳۵۶ جلد اولش را منتشر کرد هم نشان می‌دهد همیشه یک فرهنگ و ادب عامه در بین مردم باب هست و خواهد بود اما کسی نمی‌دانست روزی کار ادبیات صحبت کردن به‌جایی برسد که در پیام‌های مجازی هم بین همدیگر به جای سلام بگوییم: سلم آن هم با الفبای انگلیسی.
یا برای ابراز انزجار از یک چیز مد بشود بگوییم: «چقدر سمه»
برای تشویق بر بیخیالی بگویم: «بی‌خیال دایورت کن»
و برای این که شدت بد بودن کسی را گوشزد کنیم، بگوییم:«فلانی یزیده».
بگذریم از این که بعدها چه بلایی به سر زبان و ادب فارسی می‌آید و چه نائنگی میقولی‌هایی که تن فردوسی فقید را درگور قرار است بلرزاند اما خلاصه مقوله مد، با وجود پاندمی منحصربه فرد بودن در نوجوانان، حتی در ادبیات هم اسلوب خاص خودش را دارد و ممکن است کنار بچه‌های این‌نسل که بنشینید از ادبیات باب شده بین‌شان متوجه حرف‌شان نشوید و نیازمند این باشید یک مترجم بغل دست‌تان بنشیند.

حالا چی بپوشم؟
در این دوره زمانه برای دانستن این که چه بپوشیم نیازی به فسفر سوزاندن نیست.هر طیف و دسته و طرز تفکری برای خودش یک نوع پوشش دست و پا کرده است اما همه می‌دانیم برای ابراز این که من به چه باوری متمایل هستم، اولین زبان نوع لباس و پوشش است.گرچه دیگر نمی‌شود آدم ها را از روی ظاهرشان شناخت و کار به اینجا کشیده شده است که گاهی جایگاه و شان چادر هم تا یک پوشش برای پوشاندن نواقص و محبوب شدن در بعضی اقشار در اجتماع پایین آمده است اما دیگر همه خوب می‌دانند حالا چه بپوشند.حتی همان پسر و دختری که با لباس سرتاپا مشکی و نماد شیطان‌پرستی عکس‌شان در فضای مجازی دست به دست چرخید و دستمایه تحلیل و بررسی‌ها شد.اما باتمام این تفاسیر،بااین که نوجوان امروز می‌داند طرز تفکر و علایقش را با چه نوع پوششی می‌تواند ابراز کند و آگاهانه به سمت انتخاب‌هایش می‌رود هنوز جای خالی پوشش اصیل ایرانی،اسلامی که برای نسل منحصربه فرد حال حاضر جذاب باشد به قوت تولید نشده و جریان‌سازی پوشیدن لباس‌هایی با طرح‌های وطنی اتفاق نیفتاده است و دارد خیلی دیر می‌شود.

هستم ولی خستم
 در روزهایی از تاریخ زندگی می‌کنیم که آستانه تحمل همه آمپر چسبانده است و عالم و آدم از عالم و آدم شاکی.
در این وانفسا، مشکلات روی هم تلمبار شده اما عده‌ای نان بالا رفتن لایک و فالوئر پیج شان را از جملات: «من یه افسرده درونگرام که الکی می‌خنده»یا«انقدر حالم خوب نیست که قید کسی رو نزنم»و... درمی‌آورند. اصلا حال بدی هم شده است مد. انگار همه رقابت می‌کنیم که بگوییم من از تو بدبخت‌ترم. سن و سال هم بر نمی‌دارد اما در این چند وقت اخیر که بیش از پیش سر و کارمان با بچه‌ها بود و از ایام نابسامان کرونا و بحران تنهایی‌اش تازه عبور کرده‌ایم، یک سؤال عجیب، مثل خوره افتاده به جانم که چرا بچه‌ها انقدر در این که بگویند اوضاع‌شان وخیم است و افسرده شده‌اند باهم مسابقه می‌دهند. مصرف داروی ضد افسردگی و رفتن به جلسات تراپی اگر تا همین چند سال پیش نشانه‌ای از مشکل‌دار بودن یک آدم بود حالا انگار شده یک مد برای ابراز درصد خستگی و بی‌حوصلگی.
خلاصه این تزریق حال بد در جامعه و فکت‌های فضای مجازی و گعده‌های رفاقتی هم مد رایج این روزهاست.

تورو سننه قربونت برم؟
شما یادتان نمی‌آید ما یکی از دغدغه‌های‌مان این بود یک روزی بالاخره نوچوفسکو بخوریم و حرفش پیش بیاید که مثل مهران مدیری در شب‌های برره بگوییم: ها، ای که گفتی یعنی چه!
ولی همگی هنوز حسرت به دل آن استیک راسته گوساله تام وجری هستیم و با این عدد و رقم‌های نجومی گوشت، بعید نیست که حسرت به دل هم بمانیم.
دل‌مان هم غنج می‌رود برای کاراکتر بچه و شخصیت ضدونقیضش که بی‌شباهت به الان‌مان نیست.
رسانه در ترویج مد چه گفتاری، چه دیداری، چه خوردنی و خریدنی و چه پوشیدنی و حتی مد در سبک زندگی روزمره همیشه در صف اول تاثیرگذارترین ارکان این ماجرا بوده است.
آنقدر که چشم باز می‌کنیم و می‌بینیم بعضی رفتار و طرز تفکرات را نمی‌دانیم چرا داریم اما حاصل یک عمر دیدن و شنیدن از قاب همین تلویزیون و بعدها گوشی‌های تلفن خودمان بوده است.
اینجاست که باید برای محتوای همجنس‌گرایی و  هزار  ترفند سیاست زده و تاثیرگذار فیلم و سریال‌ها و انیمیشن‌هایی که این روزها بچه‌ها بیشتر مخاطب پروپاقرصش هستند، ابراز نگرانی داشت و فکری به حال تولیدات داخلی کرد.

نتیجه‌گیری
ماانسان های عصر دیجیتال و انتخاب های نامتناهی هستیم.از آنهایی که با چند کلیک، سر تا‌ته لیست از چی بخورم و بپوشم تا برنامه سبک زندگی و موسیقی و فیلم‌مان دست‌مان می‌آید و تا ریز ترین خوراک های فکری را در گوشی توی مشت‌مان داریم.حالا که این همه علم پیشرفت کرده و این همه آگاهی برای انتخاب های‌مان داریم اقلا باید تصمیمات‌مان هم به این حجم از دانایی مان بیاید.آدم های منحصر به فردی که برای مد شدن و دمده شدن انتخاب‌شان فکر و استدلال پشتش دارند. خلاصه کلام این است که مدام باید به خودمان یادآوری کنیم: ما انتخاب‌های‌مان هستیم!

زهرا قربانی