قهرمانی روی تشک سینما

قهرمانی روی تشک سینما

اگر آن مصدومیت بدموقع پیش نمی‌آمد، شاید آنجلینو جوزفه پاسکواله ونتورا 31ساله روی سکوی کشتی فرنگی قهرمانی اروپا در سال 1951 می‌ایستاد اما بخت با ما و احتمالا با خودش یار بود که در تغییرمسیری تقدیری پایش از تشک کشتی به خاک سینما باز شد و نقش‌های درخشانی را به یادگار گذاشت.

یکی دو عکس سیاه و سفید و رنگ و رورفته‌اش از دوران ورزش حرفه‌ای، کجا با قدر و قیمت انبوه نقش‌های خوش‌تراشش برابر است و اگر هم جذابیتی در آنهاست به دلیل محبوبیت و جایگاه او در سینما و بازیگری است و تا حدودی کنجکاوی ما را از گذشته و دوران ماقبل سینمایش برطرف می‌کند. لینو ونتورا، با آن هیکل تنومندی که ماحصل ورزش و قبل از آن کارگری و مکانیکی بود از همان اوایل حضورش در سینما به شمایل و پرسونای غریب و بی‌نظیری تبدیل شد و ویژگی‌های فیزیکی و البته چهره خاص و صورت پهناورش که با آن چیدمان چشمان نافذ و تیزبین و ابروان رو به بالا به بوفی شش‌دانگ و بیدار می‌مانست، با درک و دانایی و شم بازیگری هم مسلح می‌شد و عمق و غنای عجیبی به شخصیت‌ها می‌بخشید. نقش ژان والژان در بینوایان را بازیگران زیادی در دنیا بازی کردند اما شاید چهره ونتورا در نسخه 1982 ساخته روبر حسین (کارگردان فرانسوی و ایرانی تبار) بیشتر از بقیه قهرمان قصه ویکتور هوگو را مجسم می‌کرد و به‌طرز جالبی شبیه‌ترین بازیگر به این شخصیت در کارتون خاطره‌انگیز ژاپنی‌ها در سال 1979 بود.
ونتورا باوجود ملیت ایتالیایی، بیشتر به‌عنوان یکی از ستاره‌های مرد سینمای فرانسه در جهان شناخته می‌شد و تقریبا بیشتر آثار درخشان کارنامه‌اش، ساخته فیلمسازان فرانسوی بود. باوجود انبوهی بازی‌های خوب، شاید مخاطبان سینما  لینو ونتورا را بیش از هر چیز با نقش فیلیپ گاربیه در فیلم ارتش سایه‌ها به کارگردانی ژان‌پیر ملویل محصول سال 1969 به یاد بیاورند؛ شخصیتی که یکی از سردمداران مبارزه نیرو‌های مقاومت زیرزمینی فرانسه علیه نازی‌هاست. بازی و مکث‌های درست و نگاه نافذ و تاثیرگذار ونتورا نقش و شخصیت را چند پله ارتقا می‌دهد و با هنرمندی، کاراکتر و کل اثر را از بیانیه‌های سیاسی و فضای شعاری و کلیشه‌ای دور می‌کند. روایت 145 دقیقه‌ای ارتش سایه‌ها، صحنه‌ها و سکانس‌های به‌یادماندنی زیادی دارد اما قطعا یکی از مشهورترین و جذاب‌ترین آنها، سکانس «تیرباران محکومین» است که در یک راهرو انجام می‌شود. ماموران آلمانی در هر نوبت تیرباران، تعدادی محکوم را ردیف می‌کنند و به آنها دستور دویدن تا دیوار انتهای راهرو را می‌دهند و آنها را از پشت با گلوله می‌زنند. منتها ظاهرا این مجازات چندان هم بی‌رحمانه نیست و به گفته سردسته این ماموران یک شانس هم دارد؛ «هرکس زودتر برسه به دیوار با محکومین نوبت بعد تیربارون می‌شه» چه پاداش مخوف و چه تعلیق مرگباری. آیا پاهای فیلیپ توان دویدن و رسیدن به مقصد را دارد؟ شیوه بازیگری ونتورا اینجا هم کاربرد دارد و عمق و هیجان ماجرا را به اوج می‌رساند.

علی رستگار - گروه فرهنگ و هنر