ازدواج خوب معیار میخواهد
حتما خیلی از ما جوانهایی را دیدهایم که نمیدانند برای چه میخواهند ازدواج کنند و بیهیچمعیاری فقط به خواستگاری میروند به این امید که دیگر مجرد نباشند و به قول خودشان سر و سامان بگیرند.
درباره کار خطرناکی که این افراد مرتکب میشوند، میتوان فراوان نوشت اما همین نکته بس که وقتی کسی بدون داشتن معیارهای مشخص و ملاکهای واقعبینانه اقدام به ازدواج میکند درحال بهچالشکشیدن آینده خویش است به این ترتیب که چون بدون معیار یا با معیارهای سطحی دست به انتخاب زده است، بعد از شروع زندگی زیر یک سقف، تازه میفهمد که بین او و همسر تفاوتهای فاحشی وجود دارد. بیمعیاری برای ازدواج به اعتقاد روانشناسان از نشناختن خود سرچشمه میگیرد چراکه اگر خودآگاهی وجود داشته باشد هرکسی میداند کیست و چه میخواهد. همین خودآگاهی و شناخت از خود است که در ازدواج نمود پیدا میکند و در قالب معیارهای ازدواج ظاهر میشود. ما وقتی دقیقا بدانیم هدفمان از ازدواج چیست و برای رسیدن به این هدف باید با چه شخصی وصلت کنیم آنوقت به احتمال زیاد در مسیر یافتن آرامش قرار گرفتهایم. البته منظور هیچ کارشناسی از ازدواج واقعبینانه، سختگیریهای افراطی نیست.