نسخه Pdf

هنرنمایی نقش و نگار

مروری بر تاریخچه چاپ که زندگی بشر را متحول کرد

هنرنمایی نقش و نگار

یک چیزهایی در زندگی ما انگار همیشه هست، اصلا نبودش را نمی‌توانیم حتی متصور شویم، اگر نباشد مگر می‌شود زندگی کرد؟ شاید فکر کنید گوشی را می‌گویم ولی نه! هنوز هم گاهی اوقات به سرمان می‌زند، فضای مجازی و گوشی و همه چیز را رها کنیم، برویم در یک خانه جنگلی کتاب چاپی بخوانیم، مجله نگاه کنیم و ... و این یعنی حتی در زندگی جنگلی‌مان هم محتاج چاپ هستیم. چاپ فقط یک اختراع خوب نیست بلکه پیش‌زمینه گسترش دانش و ادبیات و بشر بود. ماهم به بهانه روز صنعت‌چاپ به تاریخ این صنعت در ایران و جهان پرداخته‌ایم.

1- این‌که شما در اینستا با ذوق و شوق بسیار کلیپ‌های مهرسازی را نگاه می‌کنید یا در صفحات جینگولیجات فروشی به دنبال مهر‌‌های فانتزی می‌گردید، یک قدمت نوستالژی طوری دارد به طول ۳۰۰هزار سال قبل. آسوری‌ها از قدیمی‌های بین‌النهرین بودند که بعد از گل بازی و ساخت صنایع‌‌دستی مختلف با همان گِل رس مهر ساختند و اولین گام چاپ را برداشتند. از همان موقع به فکر تزئینات دسته مهر بودند و هرچند اینستا نداشتند ولی مهارت مهرسازی خودشان را به همان روش‌های قدیمی نمایش می‌دادند و لایک از مردم خود می‌گرفتند. البته در آن سوی دنیا چینی‌ها بیشتر در تراشکاری چوب بودند و کمتر گِل‌بازی می‌کردند و حرف‌ها و نقش‌های مورد نظرشان را روی چوب می‌تراشیدند و مهر چوبی می‌ساختند با دسته‌های یشمی و انواع سنگ‌های زینتی. بعد‌ها اما فهمیدند راه‌های آسان‌تر هم هست. این شد آنها هم به گِل روی آوردند و مهر‌های گلی ساختند بعد در کوره پختند تا به نتیجه مطلوب و ماندگارتر برسند.

2-  به زندان افتاد. در یک قدمی رسیدن به نتیجه و اعلام نتیجه دسترنجش، مجبور بود شب را در زندانی نمور صبح کند. در یک روز پاییزی یا شاید بهاری یا اصلا هر فصل دیگری، گوتنبرگ وقتی در کارگاه خود نشسته‌بود و با ترکیب کردن انواع فلز‌ها و ساخت آلیاژ‌ها، به دنبال تحقیق در خصوص صنعت‌چاپ بود، متوجه شد از ترکیب قلع و سرب و آنتیموان با درصد‌های خاص می‌تواند آلیاژی بسازد که به درد این صنعت می‌خورد. این آلیاژ که انگار همه خاصیت‌ها را با هم از خود بروز می‌داد، توانست آنچه همه خوبان داشتند را به یکباره برای گوتنبرگ به ارمغان آورد و رویای در دسترس بودن مکتوبات برای همه اقشار مردم را به حقیقت نزدیک کند. هرچند یوهانس گوتنبرگ مجبور شد برای آزادی از زندان اختراع جدیدش را به نجیب‌زاده‌ای که از او پول قرض گرفته‌بود، بدهد و آن نجیب‌زاده با این اختراع توانست چاپخانه تأسیس کند و پول پارو کند؛ تاریخ اما گوتنبرگ را پدر صنعت چاپ می‌داند و از او به یکی عنوان تاثیرگذارترین مخترعان جهان نام می‌برد.

3- یک سال و اندی بعد از این‌که اولین کلمات را روی کاغذ با دستگاه دست‌ساز تماما ساخت بومی چاپ کردند، خستگی یکساله از تنشان در آمد و یک آخیش جانانه از ته دل گفتند. خاچاطور کساراتسی، خلیفه وقت ارامنه جلفای اصفهان در زمان صفویه بعد از سفر به لهستان با چاپخانه آشنا شد و وقتی برگشت اصفهان، به یکی از دوستانش گفت: « دادا برو لهستان ببین اینا چی چی دارن؟» همین شد که یکی از روحانیون رفت سیرو سفر و اروپا گردی برای کشف چاپ مدرن و چاپخونه. وقتی هم بزرگوار برگشت با مشاهدات دقیق خودش و تجربه نداشته مردم جلفا اما استمرار و رگ غیرت اصفهانی، بعد از یک سال تونستن اولین چاپخونه را راه بیندازن و بشینیم ذوق دستگاه‌های صددرصد بومی‌شون رو بکنن... ولی خب صنعت چاپ بعد از این اتفاق بزرگ، تو همون نقطه و خوشحالی موند با سرعت لاکپشت به سوی پیشرفت قدم بر‌داشت. تا وقتی که عباس میرزای نایب‌السلطنه قاجار دست به کار شد و سرعت پیشرفت را روی 3G قرار داد تا بالاخره اولین چاپخونه ایران بعد به زبان فارسی و با روش چاپ سربی تاسیس شد.

4- مجنون آن روز‌ها که دربه‌رد به دنبال لیلی بود و آخر جانش را در این راه داد، هیچ وقت با خود فکر نمی‌کرد، داستانش بشود اولین کتاب تاریخ ایران که چاپ تصویری دارد. البته نه از این چاپ‌های تصویری و هزار رنگ که الان حتی روی کاغذ باطله هم می‌اندازند. چهارتا عکس روی چهار صفحه به همان روش سنتی با دست و قلم‌مو رنگش کردند و مراقب بودند از خط‌های چاپی بیرون نزد. به نظر می‌رسد کتاب تمرکز نقاشی کودکان یا کتاب‌های رنگ‌آمیزی تمدد اعصاب بزرگسالان از همان دوران نشات گرفته البته که نقش و نگار لیلی و مجنون برای کودکان کمی سنگین است ولی خب برای اعصاب بزرگسالان می‌توان در نظر گرفت. بعد از داستان پر حاشیه مجنون و چند داستان و دیوان دیگر اولین روزنامه، وقایع‌اتفاقیه بود چاپ تصویر داشت و یادمان هست همه اینها را مدیون میرزا عبدالمطلب نقاش‌باشی اصفهانی هستیم که با همان رگ غیرت اصفهانی مذکور خود به فرنگ رفت و با مشاهده بسیار آمد و ما را از مرحله چاپ سنگی مصور به چاپ سربی مصور ارتقا داد.

زهرا عزیزی