با نگرانیها چه کنیم؟
این روزها خانوارها و شهروندان، نگرانیهای ریز و درشت زیادی را تحمل میکنند. همین حجم فراوان از نگرانی باعث شده سلامت روان این گروهها نیز به شدت به خطر بیفتد اما نکته جالب اینکه بخش بزرگی از این نگرانیها، محلی از اعراب ندارد یا اینکه دستکم میشود آنها را کنار گذاشت. درواقع با تمرکز روی سبک زندگی این گروهها و پیشنهاد راهحلهای موجود، میتوان آنها را به سمتی سوق داد که نگرانیهای بیش از حد را دور بریزند.
یکی از بهترین راهحلها را در این زمینه دکتر استفان کاوی، نویسنده کتاب معروف «هفت عادت مردمان کامیاب» مطرح کردهاست. او در این کتاب خود از حلقه نگرانی و حلقه نفوذ صحبت میکند. کاوی درواقع چنین توضیح میدهد شما یک حلقه یا دایره بزرگ دارید که همه نگرانیهای شما در آن قرار دارد. در مرکز این دایره نیز یک دایره کوچک دارید که به حلقه نفوذ شما معروف است.
اینجا شامل کارهایی است که شما میتوانید حرکتی برای آن انجام بدهید. بیشتر مردم حال و روز خوشی ندارند؛ چون نسبت این دو دایره تو در تو به هم خیلی نامتقارن است. به این ترتیب دایره حلقه نفوذ خیلی کوچک و دایره حلقه نگرانی بسیار بزرگ است. حلقه نگرانی اساسا شامل مواردی میشود که ما قدرتی نسبت به تأثیرگذاری در آنها نداشته و نداریم اما در حلقه نفوذ از چنین قدرتی برخورداریم.
هرچقدر تمرکز بیشتری روی این داشته باشید که کارهای حلقه نفوذ را انجام بدهید، در نهایت میتوانید این دایره را بزرگ و بزرگتر کنید. اثرگذارترین افراد کسانی هستند که دایره نفوذ آنها همقد دایره نگرانیشان میشود و حتی بزرگتر از آن.
اما شاید بپرسید از کجا بفهمیم کدام کار در کدام حلقه و دایره است؟ خوشبختانه خود دکتر کاوی، اشاره جالبی به این قضیه کرده و معیار جالبی در این زمینه مطرح میکند.
وقتی ما از فعلهایی با محوریت «بودن» استفاده کنیم، یعنی روی حلقه نگرانی خودمان تمرکز میکنیم و در نتیجه حال و روز خوبی نخواهیمداشت.
یعنی مدام میگوییم: کاش هوا بهتر بود، کاش من قویتر بودم، کاش رئیسم مهربانتر بود، کاش کار بهتری داشتم. با این اوصاف کارهای متمرکز در حلقه نفوذ ما از جنس عمل هستند و شما را وادار به حرکت میکنند نه حسرت: من باید صبح زودتر بیدار شوم، باید بیشتر درس بخوانم، باید تمرکزم را بیشتر کنم و... در نتیجه شما با انبوه کارهایی که باید انجام بدهید روبهرو میشوید و دیگر وقتی برای نگرانی نخواهدبود؛ چون نگرانی معطوف به کارهایی است که صرفا دارید آرزویشان میکنید.
عیسی محمدی - گروه جامعه
اینجا شامل کارهایی است که شما میتوانید حرکتی برای آن انجام بدهید. بیشتر مردم حال و روز خوشی ندارند؛ چون نسبت این دو دایره تو در تو به هم خیلی نامتقارن است. به این ترتیب دایره حلقه نفوذ خیلی کوچک و دایره حلقه نگرانی بسیار بزرگ است. حلقه نگرانی اساسا شامل مواردی میشود که ما قدرتی نسبت به تأثیرگذاری در آنها نداشته و نداریم اما در حلقه نفوذ از چنین قدرتی برخورداریم.
هرچقدر تمرکز بیشتری روی این داشته باشید که کارهای حلقه نفوذ را انجام بدهید، در نهایت میتوانید این دایره را بزرگ و بزرگتر کنید. اثرگذارترین افراد کسانی هستند که دایره نفوذ آنها همقد دایره نگرانیشان میشود و حتی بزرگتر از آن.
اما شاید بپرسید از کجا بفهمیم کدام کار در کدام حلقه و دایره است؟ خوشبختانه خود دکتر کاوی، اشاره جالبی به این قضیه کرده و معیار جالبی در این زمینه مطرح میکند.
وقتی ما از فعلهایی با محوریت «بودن» استفاده کنیم، یعنی روی حلقه نگرانی خودمان تمرکز میکنیم و در نتیجه حال و روز خوبی نخواهیمداشت.
یعنی مدام میگوییم: کاش هوا بهتر بود، کاش من قویتر بودم، کاش رئیسم مهربانتر بود، کاش کار بهتری داشتم. با این اوصاف کارهای متمرکز در حلقه نفوذ ما از جنس عمل هستند و شما را وادار به حرکت میکنند نه حسرت: من باید صبح زودتر بیدار شوم، باید بیشتر درس بخوانم، باید تمرکزم را بیشتر کنم و... در نتیجه شما با انبوه کارهایی که باید انجام بدهید روبهرو میشوید و دیگر وقتی برای نگرانی نخواهدبود؛ چون نگرانی معطوف به کارهایی است که صرفا دارید آرزویشان میکنید.
عیسی محمدی - گروه جامعه