ساختار  پیرامونی  و قشر ممتاز وابسته

عمق میدان

ساختار پیرامونی و قشر ممتاز وابسته

در قسمت گذشته به بررسی نمونه‌هایی از بی‌عدالتی ناشی از استیلای ساختار پیرامونی پرداختیم و پیدایش روزافزون تبعیض طبقاتی و رشد طبقه ممتاز نوکیسه وابسته را از نتایج آن برشمردیم و اینک ادامه بحث. الف. این ساختار در کشورها سیاست تک‌محصولی و در ساختار کشورهای نفتی چون ایران، اقتصاد نفتی را ابقا و آزادی ملت را نفی می‌کند و از هر بحران اقتصادی و سیاسی و فرهنگی روزمره برای ممانعت از تغییر ساختار و سرگرم‌کردن حکومت انقلابی و اسیرکردنش در مشکلات روزمره سود می‌جوید و قشر ممتاز دارای قدرت و دارای منافع حفظ نظام پیرامونی دقیقا کارش خدمت و کارگزاری توسعه این بحران‌ها جهت حفظ، ربوبیت فرعون عصر و ارباب و کدخدای دهکده جهانی و نابودکردن و محو نیروهای مومن در همه نهادها به سود کشور سلطه‌گر مثل فراری‌دادن مغزها، نابودی تولیدکننده و مستقل و ‌نخبه بومی، نومید کردن نیروهای پاکدست و مردم از مستقل‌زیستن و پیشرفت است.

ب. از پیامدهای اجتماعی این ساختار توسعه فساد و تبعیض، عدم توان طبقات فرودست برای بهره از امکانات عالی بهداشتی، آموزشی، تحصیلی، رفاهی و ... است که آنان از حداقل امکانات تامین اجتماعی و فرهنگی و علمی، از امکان ازدواج و تحصیل عالی و دانشگاهی و سپری‌کردن اوقات فراغت و گردش و زیارت و سیاحت بازمی‌مانند و حتی در صورت اصرار بر روح آزادگی و استقلال، با جنگ‌های بی‌رحمانه و دامن‌زدن به ناکامی‌ها به‌وسیله تحریم و تزریق بحران مدام تا سرحد گرسنگی و یاس ملت و ‌موفقیت توطئه سرمایه‌داری جهانی می‌کوشند خود مردم را علیه خودشان و رشد و پیشرفت واقعی به آشوب و بی‌صبری وادارند.
ج. بازتولید مدیران و سیاستمداران تربیت‌شده با دانش استکباری مدافع بندگی فرعون و بت مدرن و مانع آزادی از قید سلطه در نظام پیرامونی، امری مستمر در این کشورها برای حفظ نظام پیرامونی و مدل توسعه وابسته و ضد استقلال، آزادی و ضدانقلابی است. 
د. هویت‌زدایی مستمر نهادهای فرهنگی، آموزشی، دانشگاهی، رسانه‌ای و تربیت نخبگان غرب‌گرا و شرق‌گرا در این نهادها از سناریوهای مداومی است که با همه ابزارهای دانش مدرن، نظام دانشگاهی و آموزشی، نظام رسانه‌ای و مطبوعات مدرن، فضای مجازی، شبکه‌های اجتماعی و ... صورت می‌گیرد و نقش آن محو کردن تدریجی باور و ایمان و اعتماد توحیدی به رب حقیقی و تسلیم به فرعون عصر و سحرزدگی ملت با سرریز و تزریق مدام پروژه‌های کشور و نظام کفر کانونی و توسعه فساد در آموزش‌وپرورش و دانشگاه و نهادهای اجتماعی و فرهنگی و ... کار روانی و روحی این نظام پیرامونی علیه روحیه هویت‌مند دینی و ملی است.
۳. بی‌عدالتی جامع در قلمرو فرهنگ و پرورش انسان بی‌هویت، منجر به زدودن سنت تفکر و اندیشیدن و باور به توان خود در تفکر، دانش و پژوهش برای یافتن راه‌حل‌های مستقل از کشور کانونی می‌شود. روشنفکری چپ و لیبرال و مصرف‌کننده، راه‌حل‌های استعماری و پسااستعماری فراهم‌شده در کارخانه فکرسازی سلطه‌گران حاصل همین فرآیند زندگی معنوی پیرامونی است و نقشش همین ناممکن‌شمردن تفکر اصیل و اشاعه مصرف‌گرایی فکری و آویختگی به راه‌حل‌های اربابان ظلمانی است.
۴. کالبدشکافی انواع فساد‌ها و مفسده‌ها، ویژگی‌های قدرت‌های نوکیسه عرصه گره‌خورده به سیاست و اقتصاد پیرامونی و پلشتی قشر ممتاز، بی‌حمیتی، لشوارگی و دورشدن‌شان را از فطریات انسانی افشا و سرشت ضد ملی و دینی فعالیت‌شان را رسوا و نسبت‌شان را با کفر محارب و متفرعن به نحو واضح روشن می‌کند.
۵. نفی قدرت و جایگاه حکمرانی این قشر فاسد و ممتاز و نیروی این نظام ضد انقلابی که در این چهار دهه نیرومندتر از گذشته شکل گرفته و شناسایی علمی ‌و محققانه آن کاری جدی است. از دهه 70 تا امروز من درباره چهره‌های گوناگون این جریان هشدار داده‌ام. چه در قالب اصولگرایان بروکرات و قدرت‌خواهان رانت‌خوار دولت‌محور و ‌چه رقبای چپ‌شان و هواداران راه رشد غیرسرمایه‌داری و تمرکزگرایی دولتی که سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی‌در دوره نخست حیاتش نماینده آن بود و تاثیرات التقاط با نگاه شبه‌سوسیالیستی و برگرفته از انقلابی‌گری مدل بلوک‌شرقش هویدا بود و چه هشدارم درباره رشد نولیبرالیسم مخالف انقلاب در حکومت، گویای همین خطر ندیدن نقش ساختاری و ماهوی نظام پیرامونی بود که نولیبرال‌های ما بر ادامه همین ساختار پیرامونی غرب‌گرای به‌ارث‌رسیده از پهلوی اصرار دارند و مساله‌شان صرفا حذف سلطنت بود و ادامه همان راه غرب‌گرایانه و حاشیه‌ای توام با اصلاحات عرضی !
۵. پس کسب آزادی و احراز هویت اسلامی/ ایرانی و رفع موانع کافرانه رشد الهی و شکل‌دادن به جامعه‌ای سالم و نسبتا عادلانه‌تر از دیگر جوامع، در حد وسع ما، ممکن نیست مگر با نفی جامع نظام پیرامونی. اگر مرحوم ‌هاشمی، علی‌رغم تشخیص درست ضرورت رشد تولید صنعتی و ملی، گرفتار پدیدآوردن بدترین قشر رانت‌خوار حکومتی و طبقه ممتاز آزمند ضدملی و مدیران دولتی و خصولتی اشرافی نوکیسه شد و نتیجه کارش فروش ادوات و ماشین‌های کارخانه‌های واگذارشده و ویرانی کارخانه‌ها و رشد بانکداری فجیع و گرایش به سازش با غرب از آب درآمد، نتیجه همین سازگاری با نظام پیرامونی بود. اگر اصلاح‌طلبان و مجاهدین تغییرچهره‌داده گسسته از مدعای راه قرآن و راه امام که شیفته سرمایه‌داری دولتی بودند و رهروان نو‌پدید مرحوم نهضت‌آزادی و دولت اصلاحات و دولت تدبیر و امید و دولت احمدی‌نژاد، به راه مقابله با ارزش‌های انقلاب اسلامی‌و راه امام(ره) درغلتیدند و نگرش‌شان با روح سمت‌گیری قرآنی و مسیر انتظار، فاصله گرفت و به توهم درباره شیطان‌بزرگ و امکان پیشرفت و دین‌پروری ضمن زندگی و همنشینی با آمریکا دچار شدند به سبب قبول همین نظام پیرامونی و دست‌شستن از استقلال و آزادی و ضرورت رهایی از سلطه کفر برای داشتن یک زندگی توحیدی و عبودیت همگانی بود و تسلیم‌شدن به راه‌حل بت مدرنیته ایرانی. 

استیصال مردم از چاکران نولیبرالیسم غرب‌گرا
شیطان انسی، داخلی و خارجی و ایرانی و آمریکایی ندارد. اینان در صف ستمگران و دشمنان خدا و بندگان خدا و پیمان‌شکنان و ناعادلان هستند و از بس در سخنرانی از خدا و امام و انقلاب و مردم حرف می‌زنند و در عمل به سود منافع حرام خود گام برمی‌دارند و لقمه ملت را از دهانش می‌ربایند، مردم را دچار استیصال کرده‌اند. قشر ممتاز و نوکیسه و ناتوان و جاهل، کارش سرپوش‌نهادن به سود بقای قشر فاسد ضدانقلاب و پنهان‌شده در زیر نقاب کارگزاری جمهوری اسلامی ‌و باور دروغین به امام و راه امام و انقلاب اسلامی، یک‌سو سینه به دروغ برای ولایت فقیه چاک می‌دهد و یک‌سو گروه رقیب به دروغ خود را پیرو امام می‌داند درحالی‌که چاکر نولیبرالیسم غرب‌گراست و همه منابع باور و فهمش را از شیطان بزرگ اخذ می‌کند و به کفر محارب با خدا و اسلام و انقلاب اسلامی‌ و رهنمود او و نهادهای بین‌المللی‌اش اعتماد دارد ولی به هدایت روشن خدا و خاندان خدایی هیچ!

احمد میراحسان - شاعر و پژوهشگر