سینمای عامه، روشنفکران عوام
استاد شفیعیکدکنی در کتاب رستاخیز کلمات برای توصیف هنرمندانی که فرم نمیشناسند و اساسا صاحب خرد عمیق و اندیشههای بسیط نیستند از عنوان روشنفکران عوام استفاده میکند. روشنفکران عوام، خود حاصل اتصال ناقص با کتاب و کتابخوانی است. حضور پرتعداد روشنفکران عوام در سینمای ایران نتیجهای جز فاصله فیلمها از مخاطبان انبوه نداشته است. اینکه برخی سینماگران، اعم از تهیهکننده تا کارگردان و بازیگران دیگر میانهای با کتاب و مطالعه ندارند یا نهایتا به ضرورت کارشان کتابی را تورق کنند یا آثار روانشناسی انگیزشی را زیربغل بگیرند، فاجعهای به بار آورده است که محصول آن را در سالنهای خالی شاهدیم (البته که عوامل دیگری دخیل است).
وقتی فاجعه بیشتر رخ مینماید که هم اینان ابراز میدارند چرا باید کاری حوصله سر بر انجام دهیم (منظورشان مطالعه است) وقتی همه آثار مهم به فیلم تبدیل شدهاند و با صرف دو ساعت وقت، مثلا کتاب جنایت و مکافات نزدیک هزار صفحهای را میفهمیم! رویکردی که نشانه روشنفکر عوام بودنشان است. فیلم و کتاب با هم تفاوت ماهوی دارند. مقایسه فیلم با کتاب مانند کوه یخی است که ما با دیدن فیلم، فقط یکهشتم کوه یخ را میبینیم؛ ضمن اینکه سینماگری که اهل مطالعه نیست و خصوصا با ادبیات میانهای ندارد یعنی اساسا درک درستی از کشمکش و تصویرسازی ندارد. ما وقتی کتاب میخوانیم مغزمان تصویر را میسازد و هرچند که فیلم نمادسازی کند اما قادر نیست که همه موقعیت را بسازد. سینماگری که ادبیات خوانده و میخواند یعنی قدرت نویسندگیاش مضاعف و خلاقیت و ناخودآگاهش تقویت میشود. معجزه کتاب در خلاقیت ایجاد موقعیت دراماتیک غیرقابلانکار است.
حالا برای سینمای ما که آثار اقتباسیاش تقریبا صفر است، فاجعه عمیقتر است. یعنی در اینجا رابطه فیلمساز با ادبیات بیش از دیگر ملل صاحب سینما اهمیت دارد. کتابخوان نبودن سینماگران ما باعث شده تا تعلقشان به داشتههای اینجایی کمرنگ باشد؛ اتفاقی که محتوای فیلمها را برای تماشاگران انبوه غیرقابل درک و فهم میکند. فیلمسازانی که با حافظ، سعدی، مولانا، فردوسی، عبید زاکانی تا نظامی و بقیه اخوتی نداشته باشند و احمد محمود، دانشور، ساعدی، جمالزاده، دولتآبادی، جلال و... جایی در روزمرگیهایشان نداشته باشد یا در متون فارابی، ابنسینا، سهروردی و... غوطهور نشده باشند چگونه خواهند توانست متنهایی بنویسند و اجرا کنند که جماعت همین دیار با داستانهایشان همراهی کنند.
کمبود (حتی فقدان) سینماگران اهل مطالعه فقط در سینمای بدنه ایران نیست که آسیب جدی به خروجی کارها زده است بلکه بیش از اینها، سینماگران به اصطلاح روشنفکر این دیار بیشتر از بقیه، رنج بیگانگیشان با کتاب را به مردم تحمیل میکنند؛ از همینرو است که فیلمهای اجتماعی روز سینمای ایران قبل از اینکه از فرهنگ و فولکلور و زیست مردم کوچه و بازار سرچشمه بگیرد، حاصل ذهنگرایی بعضا افراطی فیلمسازانی است که کممطالعه یا بدمطالعه هستند.
به نظرتان این روزها که نمایشگاه کتاب دایر است، چند نفر از خانواده 10 هزار نفری سینما سری به نمایشگاه زده و با دست پر برگشتهاند؟
محمدتقی فهیم - منتقد سینما
حالا برای سینمای ما که آثار اقتباسیاش تقریبا صفر است، فاجعه عمیقتر است. یعنی در اینجا رابطه فیلمساز با ادبیات بیش از دیگر ملل صاحب سینما اهمیت دارد. کتابخوان نبودن سینماگران ما باعث شده تا تعلقشان به داشتههای اینجایی کمرنگ باشد؛ اتفاقی که محتوای فیلمها را برای تماشاگران انبوه غیرقابل درک و فهم میکند. فیلمسازانی که با حافظ، سعدی، مولانا، فردوسی، عبید زاکانی تا نظامی و بقیه اخوتی نداشته باشند و احمد محمود، دانشور، ساعدی، جمالزاده، دولتآبادی، جلال و... جایی در روزمرگیهایشان نداشته باشد یا در متون فارابی، ابنسینا، سهروردی و... غوطهور نشده باشند چگونه خواهند توانست متنهایی بنویسند و اجرا کنند که جماعت همین دیار با داستانهایشان همراهی کنند.
کمبود (حتی فقدان) سینماگران اهل مطالعه فقط در سینمای بدنه ایران نیست که آسیب جدی به خروجی کارها زده است بلکه بیش از اینها، سینماگران به اصطلاح روشنفکر این دیار بیشتر از بقیه، رنج بیگانگیشان با کتاب را به مردم تحمیل میکنند؛ از همینرو است که فیلمهای اجتماعی روز سینمای ایران قبل از اینکه از فرهنگ و فولکلور و زیست مردم کوچه و بازار سرچشمه بگیرد، حاصل ذهنگرایی بعضا افراطی فیلمسازانی است که کممطالعه یا بدمطالعه هستند.
به نظرتان این روزها که نمایشگاه کتاب دایر است، چند نفر از خانواده 10 هزار نفری سینما سری به نمایشگاه زده و با دست پر برگشتهاند؟
محمدتقی فهیم - منتقد سینما