«پان سازی» کار اروپایی‌هاست

احمد تمیم‌داری استاد زبان و ادب فارسی در گفت‌وگو با «جام‌جم»

«پان سازی» کار اروپایی‌هاست

فرهنگ و ارتباطات فرهنگی در قالب دیپلماسی عمومی‌ را باید از مهم‌ترین حوزه‌های روابط خارجی هر کشوری دانست و در ایران هم پس از پیروزی انقلاب اسلامی‌به این مقوله، توجه ویژه‌ای شده است. دکتر احمد تمیم‌داری، زبان‌شناس، فارسی‌‌پژوه ایرانی و استاد‌تمام گروه ادبیات فارسی دانشگاه علامه‌طباطبایی که چند سالی را در کشورهای حوزه شبه‌قاره (بخش شبه‌جزیره‌‌ای جنوب آسیا) فعالیت داشته، در گفت‌وگو با جام‌جم‌ از ضرورت توسعه هر چه بیشتر روابط فرهنگی با کشورهای شرق و ظرفیت‌های مشترک موجود در این روابط می‌گوید که به تعبیر وی در نهایت به تقویت وحدت فرهنگی بین این کشورها منجر می‌شود.

 در مجموع و از دیرباز چه زمینه‌ها و ضرورت‌هایی برای تقویت رابطه ایران با کشورهای همسایه و شرق وجود دارد؟   
ایران طبعا به دلیل واقع شدن در وسط ربع مسکون (یکی از بخش‌های چهارگانه زمین که از منظر جغرافی‌دانان کهن تنها قسمت شناخته‌ شده و آبادان آن تلقی می‌‌شد)، در دوره‌های پیش از اسلام و حتی اسطوره‌ای طبعا با 6 کشور اطراف مانند هند، چین، شبه‌جزیره عربستان، ترکیه، قاره آفریقا و کشورهای آسیای میانه روابط بسیار زیادی داشته است. در حال حاضر هم ضرورت‌های بسیار زیادی ایجاب می‌کند درست مانند کشورهای اروپایی که بازار و فرهنگ مشترکی دارند یا ناتو که ارتش مشترک دارند، به این سو حرکت کنیم. امروز مرزهای سیاسی با سیم خاردار و موانع مشخص می‌شود اما مرزهای مذهبی ما گسترده‌تر از مرزهای سیاسی است و وجوه مشترک زیادی با کشورهای اسلامی ‌به خصوص با افغانستان، پاکستان و مسلمانان در شبه‌قاره داریم. امروز بیش از 300 میلیون مسلمان در دو کشور بنگلادش و پاکستان (کشورهای شبه قاره) حضور دارند، بنابراین ضرورت‌های سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و مذهبی ایجاب می‌کند با آنها ارتباط داشته باشیم.
 ره‌آوردهای توسعه ارتباطات فرهنگی برای ایران و کشورهایی که با آنها اشتراکات فرهنگی داریم چیست؟
ارتباطات فرهنگی به هنر و ادبیات ما مربوط می‌شود. ممکن است ما با کشوری که اهل تسنن در آن ساکن هستند آن چنان از نظر علم کلام و تئولوژی مذهبی (یکی از مفاهیم نسبتا مهم و جدید در حوزه روابط بین‌الملل که ناظر بر در‌نظر گرفتن نقش مذهب و دین به طور کلی در تحولات روابط بین‌الملل است)، وجه مشترک نداشته باشیم اما از نظر فرهنگی وجه مشترک داریم. ما با سرمایه‌هایی مانند بیدل‌دهلوی، خلیل‌ا... خلیلی، عبدالرحمان جامی‌ و امیرعلیشیر نوایی که در مکتب هرات و هند، ادبیات فارسی را گسترش می‌دادند، می‌توانیم وحدت فرهنگی ایجاد کنیم. این روابط با کشورهای بنگال، هندوستان، جنوب شرق آسیا و آسیای میانه هم می‌تواند به وحدت فرهنگی منجر شود اما این امر مسلتزم این است که سیاستمداران و فرهنگ‌مداران این کشورها هر سال یا دو سال یک بار، دور هم جمع شوند و برنامه‌ریزی مشترکی داشته باشند. البته رفت و آمد سخت و هزینه هواپیما بالاست و مشکلات این‌چنینی را من از نزدیک دیده و حس کرده‌ام اما جز این هم چاره‌ای نداریم. زمانی تمام کشورهای اروپایی ذیل کلیسای رم به سر می‌بردند و نوعی وحدت قرون وسطایی و اجباری وجود داشت. بعدا این کشورها از هم جدا شدند. ژرمن‌ها، ساکسون‌ها و فرانک‌ها در آلمان، انگلستان و فرانسه کشورهای مستقل تشکیل دادند. این استقلال برای جلب منافع بیشتر متاسفانه منجر به جنگ‌های جهانی اول و دوم شد و حدود 100 میلیون نفر کشته دادند. کشورهای مذکور به این نتیجه رسیدند باید به نوعی وحدت نه مانند وحدت دوره تسلط کلیسا بلکه وحدت نظامی، سیاسی، ارتشی، اقتصادی و فرهنگی داشته باشند و بعد ارتش ناتو تشکیل شد. فرهنگ مشترک میان کشورهای اروپا شکل گرفت که امروز مرکز آن در آلمان است و انجمن‌های متعدد ایران‌شناسی، شرق‌شناسی و اسلام‌شناسی وجود دارد. شاید در سراسر آمریکا و اروپا بیش از 500 مرکز مطالعات اسلامی، شرقی، ایرانی و حتی شیعی وجود دارد اما آن مطالعات بیشتر از جهت ایجاد تفرقه است تا بین زبان ما، ترک‌ها و عرب‌ها تفرقه ایجاد و «پان سازی» کنند و به قول دکتر شاپور رواسانی بگویند پان‌عربیسم، پان‌اسلامیسم، پان‌ترکیسم، پان‌ایرانیسم، پان‌هندیسم و... و مذاهب و زبان‌ها را از هم جدا کنند تا نسبت به هم بدبین باشیم و جنگ‌های زبانی، مذهبی و نژادی ایجاد کنند. باید این جنگ‌ها را از بین برود. برای از بین بردن این جنگ‌ها در درجه اول باید شخصیت‌های دانشگاهی و فرهنگی دعوت به عمل بیاوریم و سلسله انجمن‌هایی مثل انجمن مشترک فرهنگ آسیایی ایجاد کنیم. همان طور که اروپاییان انجمن مطالعات آسیایی و آفریقایی را با هم توأم کرده‌اند ما هم باید برای وحدت فعالیت‌هایی انجام دهیم.
 دریافت خودتان از دوران حضور در شبه‌قاره چه بود و مبتنی بر این حضور، چه اقداماتی را برای ایجاد وحدت فرهنگی ضروری می‌دانید؟    
من پنج سال در شبه‌قاره خدمت کردم. سه سال در پاکستان‌، دو سال در بنگلادش و هم‌‌زمان به هند هم رفت و آمد داشتم. در بنگلادش مرکزی به نام مرکز مطالعات آسیایی بنگال بود که انگلیسی‌ها آن را تاسیس کرده‌اند اما حدود 200 سال است که به دست مسلمانان بنگلادش اداره می‌شود. باید با این انجمن‌ها مطالعات مشترک داشته باشیم یا دایره‌المعارف یا دانشنامه‌های مشترک بنویسیم. الان بنگلادش یک بنگلا‌پدیا یا دایره‌المعارف برای شناخت بنگلادش دارد که ما در آن فعالیت زیادی نداشته‌ایم در حالی که بخش عمده‌ای از فرهنگ ایران و بنگال با هم مشترک است و حداقل حدود 700 سال فرهنگ مشترک داریم. این روابط فرهنگی قدیم را باید زنده کنیم. باید سعی کنیم از اساتید دانشگاه و دانشمندان دعوت به عمل آوریم و انجمنی مشترک تاسیس کنیم. مرکز این انجمن می‌تواند در تهران یا دوشنبه تاجیکستان یا هر جایی که کشورها توافق کنند، باشد. تا زمانی این کار را نکنیم و پراکندگی‌ها ادامه داشته باشد، پیداست کشورهای غربی تسلط شان را بر ما حفظ خواهند کرد.
 در حال حاضر حرکت به سمت ایجاد وحدت فرهنگی با کشورهای شرق و شبه‌قاره را چطور می‌بینید؟
این حرکت متاسفانه امروز بسیار کند است. باید اشاره کنم که امروز مثلا زبان انگلیسی چه به زور و چه به اختیار در دنیا رواج دارد و زبانی بین‌المللی است. شاید ادبای انگلستان زیاد راضی نباشند این زبان به دست کشورهای دیگر افتاده اما به هر حال در دوره استعمار و استثمار سعی کردند زبان خود را رواج دهند. حالا این زبان، بوی فرهنگ و زبان‌های ملی را در کشورهای مختلف گرفته است. باید تا جایی که ممکن است با کشورهای آسیای میانه، شبه‌قاره و حتی کشورهای آفریقایی برای مطالعات آسیایی آفریقایی مراکز متعدد یا حتی دانشگاه‌هایی ایجاد کنیم که فرهنگ‌های مشترک در آن مطالعه شود. این نظر بنده امروز آرزویی دست‌نیافتنی است اما در آینده می‌توان با برنامه‌ریزی و فعالیت‌های ساده‌تر و مختصر، شروع کرد و در آینده آن را توسعه داد. باید دانشمندان کشورهای آسیایی، آفریقایی، شبه‌ قاره و آسیای میانه را متقاعد کنیم که جز این راهی نداریم در غیر این صورت تفرقه بیشتر می‌شود. 

چالش زبان‌ها از کجا آمد؟
برنامه‌ریزی تعدادی از طراحان فرهنگی اروپایی باعث شده ما و ترک‌ها امروز بر سر زبان چالش داریم. برخی نویسندگان ترک می‌گویند زبان اشکانیان، ترکی آذربایجانی بوده است. اشکانیان 1900 سال پیش از دوران اسلامی‌ و ساسانی وجود داشته‌اند. چطور می‌توانیم این عقیده را قبول کنیم در حالی که زبان پهلوی اشکانیان در زبان پهلوی ساسانی، فارسی دری و اوستایی ادامه پیدا می‌کند؟ آن چه به ساسانیان به ارث رسیده معلوم است که به زبان دوره اشکانیان مربوط می‌شود. اگر جنگ‌های زبانی و نژادی با عرب‌ها، ترک‌ها، کردها و لرها شکل بگیرد و ما با هم بجنگیم ابرقدرت‌ها سود می‌برند و از این آب گل‌آلود ماهی‌های بسیار زیاد می‌گیرند. هر چه زمان بگذرد لزوم توسعه روابط ما با کشورهای آسیای میانه، شبه‌قاره و کلا آسیایی بیشتر می‌شود اما این کار طراحی می‌خواهد و باید دانشمندان برای فرهنگ مشترک برنامه‌ریزی کنند. این کار باید حتما در آینده انجام شود و با این‌که نمی‌توان زمانش را پیش‌بینی کرد اما من خوشبین هستم که انجام خواهد شد. 

فرزانه غلامیروزنامه نگار