کارت‌های پرتعداد تهران برای پیشبرد راهبرد منطقه‌ای

یادداشت

کارت‌های پرتعداد تهران برای پیشبرد راهبرد منطقه‌ای

یکی از بحث برانگیزترین موضوعات در حوزه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، بحران برنامه هسته‌ای و توافق موسوم به برجام بوده است. توافق پر فراز و نشیب برجام، در دولت گذشته و دولت فعلی، صرف‌نظر از رویکردهای دیپلماسی همچنان فضای داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی را به خود مشغول کرده است. برنامه هسته‌ای یک متغیر بسیار تاثیرگذار بر ماهیت روابط امنیتی و سیاسی منطقه‌ای در قبل و بعد از توافق جامع هسته‌ای (برجام) بوده است و نباید این چنین در افکار عمومی تصویرسازی کرد که مساله هسته‌ای ایران با برجام یک موضوع تاثیرگذار در دیپلماسی جهانی تبدیل شده است و با این تلقی، ایران را به ایران قبل از توافق‌نامه و بعد از آن تقسیم کرد و ایران با برجام را، ایران با شرایط مدینه‌فاضله ترسیم کرد که در آن اقتصاد، سیاست و دیپلماسی به ساحل آرامش خواهد رسید و دیگر خبری از بی‌ثباتی اقتصادی، تنش‌های دیپلماسی و امنیتی نخواهد بود و برعکس. باید دقت داشت برجام را نمی‌توان علت وضعیت اقتصادی فعلی دانست، بلکه برجام یکی از چند ده علت موجود وضعیت کنونی کشور است. تاکید بر این‌که برجام، کلید حل مشکلات فعلی است، یعنی بازگشت به راهبرد غلط پیوند دادن کل مساله کشور به سیاست خارجی.

در تحلیل جایگاه و نقش برجام و رفتار جمهوری اسلامی ایران با آن در دولت گذشته و دولت جدید، شاهد چند رویکرد مشخص با مرزبندی دقیق بوده و هستیم. برداشت و تحلیل نخست به تصویر ذهنی و تلقی افکارعمومی برمی‌گردد. با تکیه بر ذهنیتی که از بدعهدی آمریکا و بازیگران اروپایی دارند برچند نکته کلیدی تاکید می‌شود. آمریکا به تعهدات برجامی عمل نکرده و برخلاف عرف دیپلماتیک و موازین حقوق بین‌الملل ناقض توافق‌نامه برجام است و خروج آمریکا از برجام تیرخلاص به اعتماد عمومی بود. دولت جدید نیز به‌رغم پروپاگاندای رسانه‌ای و دیپلماسی، مسیر دولت قبل را دنبال می‌کند و از این رو قابل اعتماد نیست. این تحلیل با رویکرد و رفتار دیپلماسی نظام و دولت همخوانی دارد. این رویکرد بر ادامه مذاکرات و نیل به توافق تاکید و تصریح دارد اما توافقی که برمحور منطق، عدالت و عقلانیت استوار باشد و تامین‌کننده منافع ملی باشد، ضمانت اجرا داشته و عدم نقض آن تضمین شده باشد. تحلیل دوم، رویکرد گروه‌ها و هسته‌های اپوزیسیون (معاندان) مستقر درخارج از کشوراست. بنیاد این تحلیل و رویکرد بر بهره‌گیری از هر فرصت و امکانی برای پیاده‌سازی راهبرد تغییر نظام سیاسی در ایران استوار است. از این رو، برجام حداکثری که از طریق آن بتوان تمامی ظرفیت‌های استراتژیک ایران را تخلیه کرد و کشور را در وضعیت خلع سلاح کامل قرار دهد، بهترین گزینه برای طرفداران این رویکرد است که به دلیل وابستگی شدید به بیگانه، درواقع ادامه سیاست کشورهای غربی طرف مذاکره با ایران به شمار می‌آیند و نقش کاتالیزور رسانه‌ای و روانی آنها را دارند. گروه سوم، موسوم به نفوذی‌ها که اکنون نگران پیامدهای برجام شده‌اند و توافق حداکثری را منجی ملت در موضوعات داخلی و بین‌المللی معرفی می‌کنند، کسانی هستند که در چند سال گذشته، با بسیج تمامی امکانات، تلاش داشتند برجام را بستر نفوذ در ایران قرار دهند و از رهگذر آن با تکیه به واژه میانه‌رو و معرفی جریان مؤمن و انقلابی به عنوان تندرو و فاقد فهم درست دیپلماسی، راهبرد تغییر از درون را پیش ببرند. از نظر این گروه، توافق فراگیر می‌تواند نظام سیاسی را در وضعیت فروپاشی ضمانت‌شده قراردهد.
گروه چهارم: حامیان سرسخت داخلی برجام که رویکرد و رفتار سیاسی در میان آنها بر رویکرد حقوقی، فنی مبتنی بر منافع ملی غلبه دارد و توافق با هر قیمتی را دنبال  و همواره از آن به عنوان فتح‌الفتوح در حوزه سیاست خارجی یاد کرده و می‌کنند و آن را شاه‌بیت دوران حکمرانی خود می‌دانند. این طیف، کاملا آگاهانه و با محور قراردادن منافع جناحی همواره سخن می‌گوید و قلم‌فرسایی کرده، کشور را در افکار عمومی در وضعیت بن‌بست داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی معرفی می‌کند؛ برجام را شاه‌کلید خروج کشور از بن‌بست خودخوانده تبلیغ می‌کنند. تداوم این رویکرد و رفتار غلط و مضر به حال منافع ملی و منافع حیاتی کشور درحالی است که درگذشته با تکیه بر مذاکره با آمریکا و رسیدن به توافق به مردم، قول‌ها و وعده‌های فراوان داده‌اند  و با عملی نشدن وعده‌ها و تحقق نیافتن شعارها، دست این گروه اکنون خالی است. این افراد به دلیل داشتن نگاه سیاسی به موضوع هسته‌ای و مذاکرات، به‌شدت نگران رویگردانی مردم از خود هستند. بر همین اساس به دنبال آن هستند با فشار به نظام برای پذیرش توافق‌نامه‌ای حداکثری فراتر از توافق‌نامه برجام، مشکل کاهش مقبولیت و ریزش آرای خود را رفع کنند و دولت انقلابی را از تمرکز برحل مشکل مردم با تکیه بر ظرفیت‌های داخلی و استعدادهای جوان داخلی بازدارند. از این رو، از یک طرف دستاوردهای خیالی برای برجام می‌تراشند و از طرف دیگر، دولت به عنوان عامل بن‌بست مذاکرات و وضعیت به میراث مانده از دولت نیابتی معرفی کنند. در کنار این دستاوردهای ادعایی که ریشه در نوعی توهم دارد، همچنان تلاش دارند افکار عمومی را در وضعیت صبر و انتظار برای به ثمر نشستن درخت گلابی نگه‌دارند. البته این افراد به شکل‌های مختلف، به طرف مقابل یعنی آمریکایی‌ها پیام می‌دهند توافق با دولت فعلی برای جریان متمایل به غربی، چه پیامدهایی می‌تواند داشته باشد.
تداوم رویکرد تشویق و تهییج افکار عمومی برای تحمیل توافق حداکثری بر نظام از سوی جریان اصلاحات و روزنامه‌ها درشرایطی است که دولت جدید از همان روزهای آغاز به کار با راهبرد مشخص که فاقد نواقص و محدودیت‌های راهبردی دولت گذشته بود، براحیای برجام به عنوان یک توافق‌نامه بین‌المللی تاکید کرد و با طرف‌های غربی وارد مذاکره شد و تا آستانه توافق نیز پیش رفته است اما باز هم این طرف غربی بود که ساز ناکوک زد و با طرح خواسته‌های فراتر از توافق برجامی تلاش دارد با کمک پروپاگاندای سیاسی و رسانه‌ای و عوامل نفوذی داخلی ایران را عامل بن‌بست دور جدید مذاکرات معرفی کند.
در پایان چند نکته برای استحضار حامیان توافق حداکثر : 
نخست این‌که، ایران هیچ‌گاه با ادامه مذاکرات مخالف نبوده و دولت جدید هم با راهبردی دقیق‌تر از دولت گذشته وارد مذاکرات شده و برتوافق برای احیای برجام و انجام تعهدات از سوی دولت‌های غربی و آمریکا تاکید دارد. دوم این‌که، آمریکا ومتحدان منطقه‌ای و غربی آنها در ضعیف‌ترین وضعیت نظامی و دیپلماسی تاریخی خود به سرمی‌برند و ایران در وضعیت قدرت است و فرصت‌ها و کارت‌های بیشتری برای پیشبرد راهبرد خود در منطقه و جهان دارد. سوم این‌که، آمریکا و اروپا با توجه به تجربه شکست در جنگ طولانی‌مدت سوریه، عراق و یمن دیگر تمایل به سرشاخ شدن با جبهه مقاومت با محوریت ایران را ندارد، نیاز آنها به بهره‌گیری از پتانسیل‌های ایران درمنطقه، تمایل آنها برای توافق با ایران قدرتمند را بیش از پیش کرده است. چهارم این‌که، برای توافق با عربستان به عنوان بازیگر شکست خورده درجنگ یمن به میانجیگری آمریکا نیاز ندارد، عربستان به دلایل مختلف دنبال میانجیگری ایران برای خروج از بن‌بست سیاسی و نظامی در یمن است. نکته پنجم این‌که، اگر از حداقل شم سیاسی برخوردار باشیم، متوجه می‌شویم بعد از جنگ اوکراین، معادلات سمت و سوی جدید به خود گرفته و نظام جدید درحال ظهور است که ایران در آن نقش کلیدی دارد و آمریکا که به این ضرورت پی برده، خوب است. دوستان داخلی نیز کمی روی این مساله تفکر کنند بعد جملات و تعابیر هزار بار تکرار را به عنوان استدلال‌های جدید باز نشردهند. ششم این‌که، کلید حل مشکلات کشور در داخل است و نباید بیرون دنبال آن گشت. مشکل، تفکر وابسته است که همواره برای حل آب کشور نیز معتقد است باید زنگ خانه کدخدا را زد.

دکتر علی‌حسن حیدری - کارشناس سیاسی